فرهنگ عمید

پیروزه چادر

پیروزه گنبد

<hr> مترادف پیروزه گون : پیروزه ای، پیروزه رنگ، پیروزه فام، فیروزه ای، فیروزه رنگ، فیروزه گون

مترادف پیروزه گون : پیروزه ای، پیروزه رنگ، پیروزه فام، فیروزه ای، فیروزه رنگ، فیروزه گون

پیروزه گون

پیروزور

پیروزگار

پیروزگاری

پیروزگر

پیروزگون

<hr> مترادف پیروزی : توفیق، فوز، کامیابی، موفقیت، نجاح، چیرگی، ظفر، غلبه، فتح، فیروزی، نصرت <hr> متضاد پیروزی : شکست، ناکامی

مترادف پیروزی : توفیق، فوز، کامیابی، موفقیت، نجاح، چیرگی، ظفر، غلبه، فتح، فیروزی، نصرت متضاد پیروزی : شکست، ناکامی

پیروزی

پیرومتر

پیروکسن

<hr> مترادف پیروی : اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنباله روی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی <hr> متضاد پیروی : سرپیچی، تخلف

مترادف پیروی : اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنباله روی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی متضاد پیروی : سرپیچی، تخلف

پیروی

پیرپاتال

پیرپنبه

پیرچشمی

پیرکفتار

پیرگرگ

پیریت

پیز

پیزر

پیزری

پیزی

<hr> مترادف پیس : ابرص، پیسه

مترادف پیس : ابرص، پیسه

پیس

پیس اندام

پیست

<hr> مترادف پیستوله : پیشتو، تپانچه، طپانچه، رولور، سلاح کمری، هفت تیر، رنگ پاش

مترادف پیستوله : پیشتو، تپانچه، طپانچه، رولور، سلاح کمری، هفت تیر، رنگ پاش

پیستوله

پیستون

<hr> مترادف پیسه : پول، زر، وجه | دورو، مزور، منافق، ابلق، دورنگ، پیس، مبروص

مترادف پیسه : پول، زر، وجه | دورو، مزور، منافق، ابلق، دورنگ، پیس، مبروص

پیسه

پیسگی

پیسی

<hr> مترادف پیش : سابق، قبل، فراپیش، قدام، برابر، روبرو، مقابل، زی، نزد، گذشته، ماضی، شاخه نخل، جلو، پیشرو، کنار، پهلو، نزدیک، سمت، سو، طرف <hr> متضاد پیش : بعد، پس، پشت، عقب

مترادف پیش : سابق، قبل، فراپیش، قدام، برابر، روبرو، مقابل، زی، نزد، گذشته، ماضی، شاخه نخل، جلو، پیشرو، کنار، پهلو، نزدیک، سمت، سو، طرف متضاد پیش : بعد، پس، پشت، عقب

پیش

پیش آمدگی

پیش آگهی

پیش امدگی

پیش اگهی

پیش بند

پیش بندر

پیش بها

<hr> مترادف پیش بین : آخربین، دوراندیش، عاقبت اندیش، احتیاطکار، باحزم، محتاط

مترادف پیش بین : آخربین، دوراندیش، عاقبت اندیش، احتیاطکار، باحزم، محتاط

پیش بین

<hr> مترادف پیش بینی : حزم، دوراندیشی، عاقبت اندیشی، تدارک، تهیه، پیش گویی

مترادف پیش بینی : حزم، دوراندیشی، عاقبت اندیشی، تدارک، تهیه، پیش گویی

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید