فرهنگ عمید

<hr> مترادف پیشانی : جبین، رمه، ناصیه، اقبال، بخت، طالع

مترادف پیشانی : جبین، رمه، ناصیه، اقبال، بخت، طالع

پیشانی

<hr> مترادف پیشانی بلند : اقبالمند، بلنداختر، خوش شانس، خوش طالع، سفیدبخت، نیکبخت، پیشانی سیاه، بداقبال

مترادف پیشانی بلند : اقبالمند، بلنداختر، خوش شانس، خوش طالع، سفیدبخت، نیکبخت، پیشانی سیاه، بداقبال

پیشانی بلند

پیشانی دار

پیشانی سفید

<hr> مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم

مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم

پیشاهنگ

پیشاهنگی

پیشاوند

پیشاپیش

<hr> مترادف پیشباز : استقبال، پیشواز، پذیره <hr> متضاد پیشباز : بدرقه

مترادف پیشباز : استقبال، پیشواز، پذیره متضاد پیشباز : بدرقه

پیشباز

پیشبرد

<hr> مترادف پیشتاز : پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم، پرچمدار، طلایه، طلایه دار

مترادف پیشتاز : پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم، پرچمدار، طلایه، طلایه دار

پیشتاز

<hr> مترادف پیشتر : فراتر، سابقاً، قبلاً، گذشته، ماقبل <hr> متضاد پیشتر : بعدتر

مترادف پیشتر : فراتر، سابقاً، قبلاً، گذشته، ماقبل متضاد پیشتر : بعدتر

پیشتر

پیشخانه

<hr> مترادف پیشخدمت : پادو، پیشکار، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، فراش، مستخدم، نوکر <hr> متضاد پیشخدمت : ارباب

مترادف پیشخدمت : پادو، پیشکار، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، فراش، مستخدم، نوکر متضاد پیشخدمت : ارباب

پیشخدمت

<hr> مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس

مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس

پیشخوان

پیشداد

<hr> مترادف پیشدستی : تقدم، سبقت، سبقت جویی

مترادف پیشدستی : تقدم، سبقت، سبقت جویی

پیشدستی

<hr> مترادف پیشرفت : ارتقا، ترفیع، ترقی، تعالی، توسعه

مترادف پیشرفت : ارتقا، ترفیع، ترقی، تعالی، توسعه

پیشرفت

<hr> مترادف پیشرفته : آباد، توسعه یافته، راقیه، مترقی <hr> متضاد پیشرفته : عقب مانده

مترادف پیشرفته : آباد، توسعه یافته، راقیه، مترقی متضاد پیشرفته : عقب مانده

پیشرفته

<hr> مترادف پیشرو : پرچمدار، پیشاهنگ، پیشتاز، پیشقدم، پیشگام، زعیم، طلیعه، مقدم

مترادف پیشرو : پرچمدار، پیشاهنگ، پیشتاز، پیشقدم، پیشگام، زعیم، طلیعه، مقدم

پیشرو

<hr> مترادف پیشروی : پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی، ترقی، تعالی، تجاوز، تعدی <hr> متضاد پیشروی : پسروی

مترادف پیشروی : پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی، ترقی، تعالی، تجاوز، تعدی متضاد پیشروی : پسروی

پیشروی

پیشن

<hr> مترادف پیشنهاد : اعلام، توصیه، طرح، آهنگ، اراده، غرض، قصد، مراد، مقصود، منظور

مترادف پیشنهاد : اعلام، توصیه، طرح، آهنگ، اراده، غرض، قصد، مراد، مقصود، منظور

پیشنهاد

<hr> مترادف پیشه : حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب

مترادف پیشه : حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب

پیشه

<hr> مترادف پیشه ور : بازرگان، پیله ور، تاجر، سوداگر، صنعتکار، صنعتگر، کاسب، محترف، محترفه، معامله گر

مترادف پیشه ور : بازرگان، پیله ور، تاجر، سوداگر، صنعتکار، صنعتگر، کاسب، محترف، محترفه، معامله گر

پیشه ور

پیشه ورز

پیشه وری

پیشه کار

پیشه گانی

پیشه گر

<hr> مترادف پیشوا : امام، حاکم، راهبر، راهنما، رئیس، رهبر، زعیم، سالار، سر، سرور، سردار، سرپرست، سلسله جنبان، شیخ، عمید، قاید، قدوه، کامل، کلانتر، لیدر، مرشد، مراد، مقتدا، مولا، مهتر، نقیب

مترادف پیشوا : امام، حاکم، راهبر، راهنما، رئیس، رهبر، زعیم، سالار، سر، سرور، سردار، سرپرست، سلسله جنبان، شیخ، عمید، قاید، قدوه، کامل، کلانتر، لیدر، مرشد، مراد، مقتدا، مولا، مهتر، نقیب

پیشوا

<hr> مترادف پیشواز : استقبال، پیشباز <hr> متضاد پیشواز : بدرقه

مترادف پیشواز : استقبال، پیشباز متضاد پیشواز : بدرقه

پیشواز

<hr> مترادف پیشوایی : تسلط، حکومت، رهبری، ریاست، زعامت، سروری، فرماندهی، فرمانروایی، قیادت

مترادف پیشوایی : تسلط، حکومت، رهبری، ریاست، زعامت، سروری، فرماندهی، فرمانروایی، قیادت

پیشوایی

پیشوند

پیشپاره

پیشک

<hr> مترادف پیشکار : پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایم مقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل

مترادف پیشکار : پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایم مقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل

پیشکار

پیشکاره

<hr> مترادف پیشکش : ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه

مترادف پیشکش : ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه

پیشکش

پیشکی

<hr> مترادف پیشگاه : آستانه، آستان، تخت، حضور، درگاه، ساحت، صدر، مسند

مترادف پیشگاه : آستانه، آستان، تخت، حضور، درگاه، ساحت، صدر، مسند

پیشگاه

پیشگاهی

پیشگفتار

پیشگه

<hr> مترادف پیشگو : غیب گو، فالگو، کاهن

مترادف پیشگو : غیب گو، فالگو، کاهن

پیشگو

<hr> مترادف پیشگویی : پیش بینی، غیب گویی، کهانت

مترادف پیشگویی : پیش بینی، غیب گویی، کهانت

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید