فرهنگ عمید

کوپک

<hr> مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

مترادف کوچ : جابجایی، رحلت، رحیل، سفر، کوج، مهاجرت، نقل مکان، هجرت

کوچ

کوچ نشین

کوچاندن

<hr> مترادف کوچه : برزن، خیابان، گذرگاه، معبر

مترادف کوچه : برزن، خیابان، گذرگاه، معبر

کوچه

کوچه باغ

کوچه باغی

کوچه بند

کوچه پس کوچه

کوچه گرد

کوچولو

<hr> مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم <hr> متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

مترادف کوچک : تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم متضاد کوچک : بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

کوچک

کوچک ابدال

کوچک تر

کوچک ترین

کوچکتر

کوچکترین

<hr> مترادف کوچکی : حقارت، کم حجم، طفولیت، خردی

مترادف کوچکی : حقارت، کم حجم، طفولیت، خردی

کوچکی

کوچکین

کوچگاه

کوچیدن

کوژ

کوژه

کوژپشت

<hr> مترادف کوک : منظم، میزان، بخیه، انتیم، سازگار، روبه راه، روشن، تحریک، خشمگین، عصبی، غضبناک، گنبد، کوکنار، کاهو، آبی، کبود

مترادف کوک : منظم، میزان، بخیه، انتیم، سازگار، روبه راه، روشن، تحریک، خشمگین، عصبی، غضبناک، گنبد، کوکنار، کاهو، آبی، کبود

کوک

کوکا

کوکائین

<hr> مترادف کوکب : اختر، ستاره، سها، نجم، دالیا <hr> برابر پارسی : ستاره، اختر

مترادف کوکب : اختر، ستاره، سها، نجم، دالیا برابر پارسی : ستاره، اختر

کوکب

<hr> مترادف کوکبه : جاه، جلال، حشمت، خدم وحشم، دبدبه، طمطراق <hr> برابر پارسی : شکوه

مترادف کوکبه : جاه، جلال، حشمت، خدم وحشم، دبدبه، طمطراق برابر پارسی : شکوه

کوکبه

کوکتل

کوکله

کوکن

<hr> مترادف کوکنار : خشخاش، نارخوک، کاج

مترادف کوکنار : خشخاش، نارخوک، کاج

کوکنار

<hr> مترادف کوکو : فاخته، قمری، خاگینه

مترادف کوکو : فاخته، قمری، خاگینه

کوکو

کوکوز

<hr> مترادف کوی : برزن، محله، گذر، معبر

مترادف کوی : برزن، محله، گذر، معبر

کوی

کویج

<hr> مترادف کویر : خشکزار، شوره زار، کلاک، نمکزار، وادی

مترادف کویر : خشکزار، شوره زار، کلاک، نمکزار، وادی

واژه های حرف "ک" - فرهنگ عمید