گویش مازنی

سامن

سامن بنیان

سامن کتی

سامون دره

سامون سر

<hr> مترادف سان : روش، طرز، گونه، نمط، رژه، مارش، مشق، قرین، مانند، مثل، رسم، قاعده، قانون، پاره، حصه، خوی، عادت

مترادف سان : روش، طرز، گونه، نمط، رژه، مارش، مشق، قرین، مانند، مثل، رسم، قاعده، قانون، پاره، حصه، خوی، عادت

سان

ساهاب

ساور کلاته

ساورکلاته

ساوون

ساوین

<hr> مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین <hr> برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

ساچمه

<hr> مترادف ساک : خریطه، کوله پشتی، کیف، کیسه، توبره، چنته، آش غوره <hr> برابر پارسی : کیسه، کوله پشتی، توبره

مترادف ساک : خریطه، کوله پشتی، کیف، کیسه، توبره، چنته، آش غوره برابر پارسی : کیسه، کوله پشتی، توبره

ساک

ساک بزان

ساک بنگتن

ساک بویین

ساکو

ساگ

ساین

ساینا

ساینه

ساینه بزان

ساینه دیم

ساینه کل

ساینکا

<hr> مترادف سایه : شبح، ظل، نسار، نش، پناه، حمایت، توجه، عنایت، اثر، تاثیر، نتیجه، نفوذ، حشمت، بزرگی، جلال، غیرواقعی، صوری، وهمی، موهوم، نقاط تیره تر در نقاشی

مترادف سایه : شبح، ظل، نسار، نش، پناه، حمایت، توجه، عنایت، اثر، تاثیر، نتیجه، نفوذ، حشمت، بزرگی، جلال، غیرواقعی، صوری، وهمی، موهوم، نقاط تیره تر در نقاشی

سایه

سایه دیم

سایه سنگین بویین

سایه وان

سایه په

سایه کش

سایه کل

سایین دره

<hr> مترادف سب : بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ، دشنام دادن، فحش دادن، ناسزا گفتن <hr> متضاد سب : مدح، ستایش، ستودن، مرحباگفتن

مترادف سب : بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ، دشنام دادن، فحش دادن، ناسزا گفتن متضاد سب : مدح، ستایش، ستودن، مرحباگفتن

واژه های حرف "س" - گویش مازنی