فرهنگ اسم ها

اذرمه

اذرمهر

اذرمیدخت

اذرمینا

اذرنوش

اذرنگ

اذرهمایون

اذروان

اذرپاد

اذرپی

اذرچهر

اذرک

اذرکار

اذرکیش

اذرگشسب

اذرگشسپ

اذرگل

<hr> مترادف اذرگون : ( آذرگون ) آتش رنگ، آتش فام، آتشگون، آتشین، آذرین

مترادف اذرگون : ( آذرگون ) آتش رنگ، آتش فام، آتشگون، آتشین، آذرین

اذرگون

اذریاس

<hr> مترادف اذرین : ( آذرین ) آتش رنگ، آتشی، آتشین، گداخته

مترادف اذرین : ( آذرین ) آتش رنگ، آتشی، آتشین، گداخته

اذرین

<hr> برابر پارسی : ( آذریون ) گل آفتابگردان، همیشه بهار

برابر پارسی : ( آذریون ) گل آفتابگردان، همیشه بهار

اذریون

<hr> مترادف اذین : ( آذین ) آرایش، آیین بندی، چراغانی، زیب، زینت، زیور، آیین، رسم، قاعده، قانون

مترادف اذین : ( آذین ) آرایش، آیین بندی، چراغانی، زیب، زینت، زیور، آیین، رسم، قاعده، قانون

اذین

اذین دخت

اذین فر

اذین گل

ار نوش

<hr> برابر پارسی : ( آرا ) رای ها، اندیشه ها، راه ها، رای ها

برابر پارسی : ( آرا ) رای ها، اندیشه ها، راه ها، رای ها

ارا

<hr> مترادف ارائه : عرضه، نمایش، نشان دادن، نمودن <hr> برابر پارسی : نشان دادن، پیش آوری، پیشکش، پدیدار کردن، نمایاندن

مترادف ارائه : عرضه، نمایش، نشان دادن، نمودن برابر پارسی : نشان دادن، پیش آوری، پیشکش، پدیدار کردن، نمایاندن

ارائه

ارات

اراج

اراد

ارادخت

ارارات

اراز

ارازش

اراس

اراسب

<hr> مترادف اراسته : ( آراسته ) آماده، بانظم، بسامان، جمیل، متحلی، مرتب، مزین، منتظم، منظم، نیکو

مترادف اراسته : ( آراسته ) آماده، بانظم، بسامان، جمیل، متحلی، مرتب، مزین، منتظم، منظم، نیکو

اراسته

اراستی

اراسپ

<hr> برابر پارسی : ( آراشید ) بادام زمینی

برابر پارسی : ( آراشید ) بادام زمینی

اراشید

ارال

ارالیا

<hr> مترادف ارام : ( آرام ) خاموش، خلوت، دنج، ساکت، آرامش، استراحت، صبر، قرار، ثبات، سکون، بردبار، رزین، صبور، معتدل، ملایم، موقر، بی جنبش، بی حرکت، ساکن، آسوده، راحت، فارغ بال، آهسته، باتانی، یواش، امان، امن، طمانینه ، بی قرار <hr> متضاد ارام : ( آرام ) پرسروصدا، شلوغ

مترادف ارام : ( آرام ) خاموش، خلوت، دنج، ساکت، آرامش، استراحت، صبر، قرار، ثبات، سکون، بردبار، رزین، صبور، معتدل، ملایم، موقر، بی جنبش، بی حرکت، ساکن، آسوده، راحت، فارغ بال، آهسته، باتانی، یواش، امان، امن، طمانینه ، بی قرار متضاد ارام : ( آرام ) پرسروصدا، شلوغ

ارام

ارام چهر

ارامدخت

<hr> مترادف ارامش : ( آرامش ) آسایش، آسودگی، استراحت، راحت، راحتی، فراغ بال، فراغت، آشتی، صلح، صلحجویی، مسالمت، آرام، تسکین، سکون، قرار، امان، امنیت، ایمنی، سکینه، طمانینه <hr> متضاد ارامش : ( آرامش ) آشوب، بلوا

مترادف ارامش : ( آرامش ) آسایش، آسودگی، استراحت، راحت، راحتی، فراغ بال، فراغت، آشتی، صلح، صلحجویی، مسالمت، آرام، تسکین، سکون، قرار، امان، امنیت، ایمنی، سکینه، طمانینه متضاد ارامش : ( آرامش ) آشوب، بلوا

واژه های حرف "ا" - فرهنگ اسم ها