واژه نامه بختیاریکا

ارزو اویدن

<hr> مترادف ارزومند : ( آرزومند ) امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه

مترادف ارزومند : ( آرزومند ) امیدوار، خواستار، راجی، راغب، شایق، عاشق، متمنی، متوقع، مسئلت، مشتاق، منتظر، هواخواه

ارزومند

ارزونی وند

ارزووی وند

ارزیدن

ارس

ارس تین

<hr> مترادف ارسال : ایفاد، فرستادن، اعزام، روانه، گسیل <hr> برابر پارسی : گسیل، فرستادن، روانه کردن

مترادف ارسال : ایفاد، فرستادن، اعزام، روانه، گسیل برابر پارسی : گسیل، فرستادن، روانه کردن

ارسال

ارستن

ارسته

ارش

ارشوم نان

ارغن

ارفته

ارق داشتن

ارقت

<hr> مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

ارقه

ارمه

ارمو

ارمو به دل

ارمو ورودن

<hr> مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

ارنج

ارنگ

اره پا

اره کشیدن

ارو

اروا

<hr> مترادف ارواره : ( آرواره ) فک

مترادف ارواره : ( آرواره ) فک

ارواره

اروسی

اروق

ارپناهی

ارژن

ارژنگی

ارک

ارک برک

ارکول

<hr> مترادف اری : ( آری ) آره، بله، بلی، لبیک، نعم <hr> متضاد اری : ( آری ) خیر، نه

مترادف اری : ( آری ) آره، بله، بلی، لبیک، نعم متضاد اری : ( آری ) خیر، نه

اری

اریاسی

<hr> مترادف از : ( آز ) افزون طلبی، حرص، زیاده خواهی، شره، طمع، ولع، احتیاج، حاجت، نیاز <hr> متضاد از : ( آز ) قناعت

مترادف از : ( آز ) افزون طلبی، حرص، زیاده خواهی، شره، طمع، ولع، احتیاج، حاجت، نیاز متضاد از : ( آز ) قناعت

واژه های حرف "ا" - واژه نامه بختیاریکا