صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ب" - واژه نامه بختیاریکا
بنگه
بنی
بنیاد
بنیاد بر انداختن
بنیاد وند
بنیاد گذاشتن
بنیان
بنیر
بنیچه
به
به ارث رسیدن
به ارزو رسیدن
به اسانی
به انتها رسیدن
به انجا
به اندازه
به باد
به بارت
به بر
به بو
به تاخت رفتن
به تاخیر انداختن
به تاس نشندن
به تخمت
به تنگ
به تنگ امدن
به تک و کرا
به ثمر رسیدن
به جد
به جسته
به جوش امدن
به حرف
به حساب اوردن
به حساب نیا
به حساب کسی رسیدن
به خاموشی یا سردی گراییدن
به خاک سپردن مرده
به خرج رهدن
به خطر انداختن
به خو موین
به خود بها دادن
به خود نازیدن
به خود پیچیدن
به دار انداختن
به دام انداختن
به داک واست
به داک واستادن
به در اودن
بیشتر