صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ب" - واژه نامه بختیاریکا
به درد سر افتادن
به درمو ورودن
به دزه
به دست اودن
به دست دادن
به دستو
به دل نه
به دم
به دماق بیدن
به دنبال انداختن
به دندان زدن
به دنیا
به دو
به دو ره رهدن
به دول ریدن
به دین دراوردن
به دین چوکله گشتن
به ذهن خطور کردن
به راه
به راک زیدن
به رت گردن رهدن
به رخ کشیدن
به ردیف
به رقابت امدن
به ره اودن
به رو اوردن
به روی خت نیار
به روی خود نیاروردن
به رگال نوودن
به ری حوال وا داشتن
به ری حوال وادار
به زار
به زحمت بسیار
به زمین خورده شدن
به زمین کوبیدن
به زهشت نهشتن
به زهشت نهل
به زو گریده بیدن
به زور
به زور و هل
به زیر انداختن
به سختی
به سر رسیدن
به سر رفتن
به سر کل بیدن
به سرعت
به سرعت بردن
به سوی
بیشتر