واژه نامه بختیاریکا

کلوک

کلوی

کلچه

<hr> مترادف کلک : جهاز، زورق، قایق، کرجی، حقه، حقه بازی، گول، حقه باز، نیرنگ باز، بوف، بوم، جغد، غوزه، شوم، نامیمون، نامبارک، آدر، نشتر، نیشتر، پیزر، دردسر، صداع | خامه، قلم، نی

مترادف کلک : جهاز، زورق، قایق، کرجی، حقه، حقه بازی، گول، حقه باز، نیرنگ باز، بوف، بوم، جغد، غوزه، شوم، نامیمون، نامبارک، آدر، نشتر، نیشتر، پیزر، دردسر، صداع | خامه، قلم، نی

کلک

کلک دار

کلکلاتین

کلکلی

کلگ

کلگ دستی

کلگ سا

کلگ و رگو

کلگ پتیر

کلگ پنجوله

کلگه

<hr> مترادف کلی : بسیار، خیلی، زیاد، عام، عمومی، همگانی، همگانی <hr> متضاد کلی : جزیی <hr> برابر پارسی : بسیار، فراگیر، همادی، همه گیر

مترادف کلی : بسیار، خیلی، زیاد، عام، عمومی، همگانی، همگانی متضاد کلی : جزیی برابر پارسی : بسیار، فراگیر، همادی، همه گیر

کلی

کلی لووه

کلی کردن

کلی کلی

کلیدو

کلیر

کلیزن

<hr> مترادف کلیم : سخنگو، سخنور، همزبان، هم سخن

مترادف کلیم : سخنگو، سخنور، همزبان، هم سخن

کلیم

کلیم بازی

کلیمه

کلینا

کلینیدن

<hr> مترادف کلیه : تمام، تمامی، جمع، همگی، همه | قلوه، گرده <hr> برابر پارسی : گردن بند، گردن آویز، سینه ریز

مترادف کلیه : تمام، تمامی، جمع، همگی، همه | قلوه، گرده برابر پارسی : گردن بند، گردن آویز، سینه ریز

کلیه

کلیچ

<hr> برابر پارسی : گردماه

کلیچه

کلیکشت

<hr> مترادف کم : اقل، اندک، اندک اندک، انگشت شمار، خفیف، شمه، قلت، قلیل، مزجات، معدود، ناچیز، ناقص، چندی، مقدار ، کیف <hr> متضاد کم : زیاد، قلیل، کثیر

مترادف کم : اقل، اندک، اندک اندک، انگشت شمار، خفیف، شمه، قلت، قلیل، مزجات، معدود، ناچیز، ناقص، چندی، مقدار ، کیف متضاد کم : زیاد، قلیل، کثیر

کم

کم ارتفاع

کم ارزش

کم اوردن

کم اوردن در زندگی روزمره

کم به کم وندن

<hr> مترادف کم بها : ارزان، بی ارزش، بی قدر، رخیص، کم قیمت، نازل، نالایق <hr> متضاد کم بها : پربها

مترادف کم بها : ارزان، بی ارزش، بی قدر، رخیص، کم قیمت، نازل، نالایق متضاد کم بها : پربها

کم بها

کم تحرک

کم تراکم

کم توپ

کم حافظه

کم حجم کننده

کم درد

کم دنبه

<hr> مترادف کم رو : خجالتی، شرمناک، محجوب | خجالتی، خجول، محجوب <hr> متضاد کم رو : پررو | پررو

مترادف کم رو : خجالتی، شرمناک، محجوب | خجالتی، خجول، محجوب متضاد کم رو : پررو | پررو

کم رو

کم زوی

کم سن و سال

<hr> مترادف کم طاقت : بی طاقت، کم تحمل، کم حوصله، ناشکیب <hr> متضاد کم طاقت : پرطاقت، حمول <hr> برابر پارسی : کم تاب

مترادف کم طاقت : بی طاقت، کم تحمل، کم حوصله، ناشکیب متضاد کم طاقت : پرطاقت، حمول برابر پارسی : کم تاب

واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا