واژه نامه بختیاریکا

<hr> برابر پارسی : کم گنجایش، خود گم کرده، کم شکیب

برابر پارسی : کم گنجایش، خود گم کرده، کم شکیب

کم ظرفیت

کم ظرفیتی

کم عرض

<hr> مترادف کم عقل : ابله، احمق، بله، دیوانه، سفیه، کم خرد، گول، نادان، ناقص العقل <hr> متضاد کم عقل : عاقل

مترادف کم عقل : ابله، احمق، بله، دیوانه، سفیه، کم خرد، گول، نادان، ناقص العقل متضاد کم عقل : عاقل

کم عقل

<hr> برابر پارسی : کم ژرفا

کم عمق

<hr> مترادف کم مایه : رقیق، کم بضاعت، کم معلومات کم مایه <hr> متضاد کم مایه : پرمایه

مترادف کم مایه : رقیق، کم بضاعت، کم معلومات کم مایه متضاد کم مایه : پرمایه

کم مایه

کم مقاومت

کم نا

کم و بیش

کم و زیاد کردن

کم و کا

کم و کاست

کم ورار

کم ورودن

کم وسعت

کم کردن

کم کلاست

کم کلو

<hr> مترادف کم کم : اندک اندک، بتدریج، رفته رفته، متدرجاً

مترادف کم کم : اندک اندک، بتدریج، رفته رفته، متدرجاً

کم کم

کم کمه

<hr> مترادف کما : اغما، بی حسی، بیهوشی، غش <hr> برابر پارسی : ژرفخواب

مترادف کما : اغما، بی حسی، بیهوشی، غش برابر پارسی : ژرفخواب

کما

کمالوند

<hr> مترادف کمان : شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر

مترادف کمان : شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر

کمان

<hr> مترادف کماندار : کمانکش، کمانگر، کمانگیر، ناوک انداز

مترادف کماندار : کمانکش، کمانگر، کمانگیر، ناوک انداز

کماندار

<hr> مترادف کمانه : انحنا، قوس، کمان، تیرگشت

مترادف کمانه : انحنا، قوس، کمان، تیرگشت

کمانه

کماچ

کمباین کردن

کمبو

کمبیزه

کمبیل

کمبیلی

<hr> مترادف کمر : شال، کمربند، میان بند، میان، کمرکش، کمره، میانه کوه

مترادف کمر : شال، کمربند، میان بند، میان، کمرکش، کمره، میانه کوه

کمر

کمر باریک

کمر بریده

کمر رو

<hr> مترادف کمربند : تسمه، دوال، شال، میان بند

واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا