انگلیسی به انگلیسی

<hr> (رویان شناسی) گوش کیسه، عضو حساس شنوایی بی مهرگان

(رویان شناسی) گوش کیسه، عضو حساس شنوایی بی مهرگان

otocyst

otocystic

otoh

otolaryngological

otolaryngologist

<hr> (پزشکی) گلو بینی شناسی، گوش و حنجره شناسی، طب رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی

(پزشکی) گلو بینی شناسی، گوش و حنجره شناسی، طب رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی

otolaryngology

<hr> (کالبدشناسی) سنگیزه ی گوش، گوش سنگ، سنگ گوش

(کالبدشناسی) سنگیزه ی گوش، گوش سنگ، سنگ گوش

otolith

otolithic

otologic

<hr> وابسته به گوش یا ناخوشى هاان

وابسته به گوش یا ناخوشى هاان

otological

otologically

<hr> متخصص ناخوشی های گوش

otologist

<hr> (پزشکی) گوش شناسی، گوش درمانی

(پزشکی) گوش شناسی، گوش درمانی

otology

otoplasty

<hr> رجوع شود به: otolaryngology

otorhinolaryngology

otorrhea

otorrhoea

<hr> (پزشکی) اتو اسکلرز، تصلب گوش، سخت گوشی (اسفنجی شدن استخوان گوش درونی)

(پزشکی) اتو اسکلرز، تصلب گوش، سخت گوشی (اسفنجی شدن استخوان گوش درونی)

otosclerosis

otosclerotic

<hr> (پزشکی - دستگاه معاینه ی گوش) گوش بین، گوش نما

(پزشکی - دستگاه معاینه ی گوش) گوش بین، گوش نما

otoscope

otoscopic

<hr> گوش بینى، معاینه گوش

otoscopy

<hr> معنی : دولت کانادا، شهر اتاوا پایتخت کانادا <hr> معانی دیگر : سرخپوست اتاوا (سرخپوستان اتاوا که سابقا در شمال دریاچه های پنج گانه در کانادا زیست می کردند)، زبان اتاوا، شهر اتاوا (پایتخت کانادا)

معنی : دولت کانادا، شهر اتاوا پایتخت کانادا معانی دیگر : سرخپوست اتاوا (سرخپوستان اتاوا که سابقا در شمال دریاچه های پنج گانه در کانادا زیست می کردند)، زبان اتاوا، شهر اتاوا (پایتخت کانادا)

ottawa

ottawa citizen

<hr> معنی : جانور ماهیخوار، سمور دریایی <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) سمور آبی (تیره ی mustelidae به ویژه گونه ی امریکایی آن به نام lutra canadensis)، خز این جانور

معنی : جانور ماهیخوار، سمور دریایی معانی دیگر : (جانورشناسی) سمور آبی (تیره ی mustelidae به ویژه گونه ی امریکایی آن به نام lutra canadensis)، خز این جانور

otter

otterhound

<hr> رجوع شود به: attar، اسم خاص مذکر

رجوع شود به: attar، اسم خاص مذکر

otto

otto deiters

otto f k deiters

otto stader

otto von bismarck

<hr> معنی : عثمانی <hr> معانی دیگر : (عربی)، ترک، کاناپه (معمولا بی دسته و بدون پشتی)، چهار پایه (پایه کوتاه و لفاف دوزی شده)، کشور عثمانی

معنی : عثمانی معانی دیگر : (عربی)، ترک، کاناپه (معمولا بی دسته و بدون پشتی)، چهار پایه (پایه کوتاه و لفاف دوزی شده)، کشور عثمانی

ottoman

<hr> امپراطوری عثمانی (از حدود 1300 تا 1918 میلادی)

امپراطوری عثمانی (از حدود 1300 تا 1918 میلادی)

ottoman empire

ottoman society

ottomh

<hr> وابائین (گلوکزید زهرین که از دانه ی گیاه افریقایی به نام strophantus gratus به دست می آید و بومیان افریقا با آن پیکان های خود را زهرآلود می کردند)

وابائین (گلوکزید زهرین که از دانه ی گیاه افریقایی به نام strophantus gratus به دست می آید و بومیان افریقا با آن پیکان های خود را زهرآلود می کردند)

ouabain

<hr> شهر واگه دوگو (پایتخت کشور افریقایی بورکینافاسو)

شهر واگه دوگو (پایتخت کشور افریقایی بورکینافاسو)

ouagadougou

<hr> معنی : سیاه چال، حبس تاریک <hr> معانی دیگر : زندان بی پنجره که در آن روی سقف است

معنی : سیاه چال، حبس تاریک معانی دیگر : زندان بی پنجره که در آن روی سقف است

oubliette

<hr> معنی : جواهر، سنجاق، سنجاق قفلی، جای نگین، با گوهر اراستن، مزین ساختن <hr> معانی دیگر : (ندا) آخ ! واخ !، سگک گوهرنشان، سنجاق جواهرنشان، گیره ی جواهرنشان، interj : ا، وا&nbsp; علامت تعجب و درد

معنی : جواهر، سنجاق، سنجاق قفلی، جای نگین، با گوهر اراستن، مزین ساختن معانی دیگر : (ندا) آخ ! واخ !، سگک گوهرنشان، سنجاق جواهرنشان، گیره ی جواهرنشان، interj : ا، وا علامت تعجب و درد

ouch

ouchless

<hr> معنی : باید، بایست، بایستی، باید و شاید <hr> معانی دیگر : (با مصدر به کار می رود - مسئولیت یا وظیفه ی اخلاقی) بایستن، فرض است، (احتمال یا انتظار) قاعدتا باید، (برای ساختن زمان گذشته ought را با مصدر زمان گذشته ی فعل مورد نظر به کار می برند)، وظیفه، مسئولیت، رجوع شود به: aught، چیزی، هرچیز، آنچه (که)، صفر (0)، هیچ (بیشتر می گویند: nought)

معنی : باید، بایست، بایستی، باید و شاید معانی دیگر : (با مصدر به کار می رود - مسئولیت یا وظیفه ی اخلاقی) بایستن، فرض است، (احتمال یا انتظار) قاعدتا باید، (برای ساختن زمان گذشته ought را با مصدر زمان گذشته ی فعل مورد نظر به کار می برند)، وظیفه، مسئولیت، رجوع شود به: aught، چیزی، هرچیز، آنچه (که)، صفر

ought

oughta

<hr> مخفف: ought not، شایسته نیست، نباید not ought : نبایستی

مخفف: ought not، شایسته نیست، نباید not ought : نبایستی

واژه های حرف "o" - انگلیسی به انگلیسی