اخیلوس

اخیلیا

<hr> برابر پارسی : ( آخیة ) ستوربند، میخ آخور، میخ پیچ | ( آخیه ) میخ پیچ، میخ آخور، ستوربَند

برابر پارسی : ( آخیة ) ستوربند، میخ آخور، میخ پیچ | ( آخیه ) میخ پیچ، میخ آخور، ستوربَند

اخیه

اخیه خانه

اد

<hr> برابر پارسی : بجای آوردن، پرداختن

برابر پارسی : بجای آوردن، پرداختن

ادا

ادا اصول

ادا در اوردن

<hr> برابر پارسی : سبکسری، لوس بازی

برابر پارسی : سبکسری، لوس بازی

ادا و اصول

<hr> برابر پارسی : غر و غمزه، نازو کرشمه

برابر پارسی : غر و غمزه، نازو کرشمه

ادا و اطوار

ادا پذیر

<hr> برابر پارسی : به جای آوردن، گزاردن

برابر پارسی : به جای آوردن، گزاردن

ادا کردن

ادائی

ادائی بک

<hr> مترادف اداب : ( آداب ) تشریفات، رسم، رسوم، سنت، سنن، شعایر، عادات، قواعد، مراسم، مناسک <hr> برابر پارسی : ( آداب ) ادب ها، ادب ها، آیین ها، روش ها، فرهنگ ها

مترادف اداب : ( آداب ) تشریفات، رسم، رسوم، سنت، سنن، شعایر، عادات، قواعد، مراسم، مناسک برابر پارسی : ( آداب ) ادب ها، ادب ها، آیین ها، روش ها، فرهنگ ها

اداب

اداب البحث

اداب السمرقندی

اداب العرب و الفرس

اداب اللسان

<hr> مترادف اداب دان : ( آداب دان ) آداب شناس، بافرهنگ، فرهیخته، مودب، مبادی آداب، متادب

مترادف اداب دان : ( آداب دان ) آداب شناس، بافرهنگ، فرهیخته، مودب، مبادی آداب، متادب

اداب دان

<hr> مترادف ادات : آلت، ابزار، دست افزار، لوازم، حرف

مترادف ادات : آلت، ابزار، دست افزار، لوازم، حرف

ادات

ادات تشبیه

ادات لو

اداد

اداد اپلووددین

ادادا

ادار

<hr> برابر پارسی : سازمان ها ها، اداره

برابر پارسی : سازمان ها ها، اداره

ادارات

اداراقی

ادارت

ادارسه

<hr> مترادف اداره : دائره، دایره، سازمان، مؤسسه، تمشیت، تنسیق، رتق وفتق <hr> برابر پارسی : سازمان، دیوان، ستاد، سرپرستی، دیوانخانه، اِواره، اَواره

مترادف اداره : دائره، دایره، سازمان، مؤسسه، تمشیت، تنسیق، رتق وفتق برابر پارسی : سازمان، دیوان، ستاد، سرپرستی، دیوانخانه، اِواره، اَواره

اداره

اداره بازی

ادارۀ بندر

ادارۀ ثبت اختراع

<hr> مترادف اداری : حقوق بگیر، کارمند، مستخدم، سازمانی <hr> برابر پارسی : اواری

مترادف اداری : حقوق بگیر، کارمند، مستخدم، سازمانی برابر پارسی : اواری

اداری

<hr> برابر پارسی : ( آداش ) هم نام

برابر پارسی : ( آداش ) هم نام

اداش

اداقه

ادالیسک

ادام

<hr> مترادف ادامس : ( آدامس ) سقز <hr> برابر پارسی : ( آدامس ) ژد، آلوچ، ژاژک، وینجی

مترادف ادامس : ( آدامس ) سقز برابر پارسی : ( آدامس ) ژد، آلوچ، ژاژک، وینجی

ادامس

<hr> مترادف ادامه : امتداد، بقیه، دنباله، استمرار، بقا، دوام <hr> برابر پارسی : پیگیری، دنبال کردن، دنباله

مترادف ادامه : امتداد، بقیه، دنباله، استمرار، بقا، دوام برابر پارسی : پیگیری، دنبال کردن، دنباله

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی