اختر گو

اختر گویی

<hr> مترادف اختراع : آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری، دروغ پردازی، شایعه سازی <hr> برابر پارسی : نوآوری، نخست سازی، نوآفرینی، برساخته

مترادف اختراع : آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری، دروغ پردازی، شایعه سازی برابر پارسی : نوآوری، نخست سازی، نوآفرینی، برساخته

اختراع

<hr> برابر پارسی : آفریدن، پدیدآوردن

برابر پارسی : آفریدن، پدیدآوردن

اختراع کردن

اختراعات

اختراعی

اختراق

اخترام

اخترباد

اختربین

اخترداغ

اختردینامیک

اخترزمین شناسی

اخترزیست شناسی

اخترسنجی

اخترسوخته

اخترش

<hr> مترادف اخترشمار : اخترشناس، رصاد، رصدبند، رصدنشین، منجم

مترادف اخترشمار : اخترشناس، رصاد، رصدبند، رصدنشین، منجم

اخترشمار

<hr> مترادف اخترشناس : احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستاره شناس، منجم، نجومی

مترادف اخترشناس : احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستاره شناس، منجم، نجومی

اخترشناس

<hr> مترادف اخترشناسی : تنجیم، رصدبندی، رصدنشینی، ستاره شناسی، نجوم

مترادف اخترشناسی : تنجیم، رصدبندی، رصدنشینی، ستاره شناسی، نجوم

اخترشناسی

اخترشیمی

اخترفیزیک

اخترلرزه شناسی

اخترمار

اخترناوبری

اخترنگار

اختروَش

اخترپا

اخترپویاشناسی

اخترک

اخترگر

اخترگرای

اخترگوی

اختری

اختریاخته

اختریاختۀ درشت رشته

اختریاختۀ نازک رشته

اختریان

اختزال

اختسک

اختشاش

<hr> مترادف اختصار : اجمال، ایجاز، تلخیص، خلاصه، کوتاهی، اکتفا، بسنده <hr> متضاد اختصار : تفصیل <hr> برابر پارسی : چکیده، کردن کوتاه، کوتاه، کوتاه سخنی، کوتاه کردن، کوتاه(ی)، کوتاهی

مترادف اختصار : اجمال، ایجاز، تلخیص، خلاصه، کوتاهی، اکتفا، بسنده متضاد اختصار : تفصیل برابر پارسی : چکیده، کردن کوتاه، کوتاه، کوتاه سخنی، کوتاه کردن، کوتاه(ی)، کوتاهی

اختصار

<hr> برابر پارسی : به کوتاهی

برابر پارسی : به کوتاهی

اختصارا

<hr> مترادف اختصاری : مخفف، اجمالی

مترادف اختصاری : مخفف، اجمالی

اختصاری

<hr> مترادف اختصاص : خاص، مختص، مختصه، ویژه، تعلق <hr> برابر پارسی : ویژگی، ویژه کردن

مترادف اختصاص : خاص، مختص، مختصه، ویژه، تعلق برابر پارسی : ویژگی، ویژه کردن

اختصاص

<hr> برابر پارسی : واگذار کردن، ویژه کردن، ویژیدن

برابر پارسی : واگذار کردن، ویژه کردن، ویژیدن

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی