صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "ب" - فرهنگ فارسی
بزرگ امدن
بزرگ امید
بزرگ اندام
بزرگ برای سن جنینی
بزرگ بینی
بزرگ ترین کران پایین
بزرگ تن
بزرگ جثه
بزرگ خان
بزرگ خلقت
بزرگ خوشه
بزرگ خویشتنی
بزرگ دارو
بزرگ داشتن
بزرگ دانه
بزرگ دلی
بزرگ دنبه
بزرگ ران
بزرگ رای
بزرگ رایانه
بزرگ زاده
بزرگ زادگی
بزرگ زانو
بزرگ سال
بزرگ سایه
بزرگ سرخرگ
بزرگ سرخرگی
بزرگ سرین
بزرگ سپل
بزرگ سیاهرگ زیرین
بزرگ شدن
بزرگ شمردن
بزرگ شکم
بزرگ طحالی
بزرگ عطا
بزرگ عفو
بزرگ فرمان
بزرگ فرمای
بزرگ فرمدار
بزرگ قطره
بزرگ محل
بزرگ مرتبه
بزرگ مردی
بزرگ مقدار
بزرگ منش
بزرگ منشی
بزرگ نام
بزرگ نامی
بیشتر