صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "خ" - فرهنگ فارسی
خطرگَردی
خطری
خطط
خطف
خطفه
خطل
خطم
خطمه
خطمه خالی
خطمی
خطمی خوشک
خطه
خطو
خطوات
خطواره
خطوارگی
خطوارگی تقاطعی
خطوارگی جدایشی
خطوارگی جریانی
خطوارگی پله ای - جدایشی
خطوارگی کانیایی
خطوارگی کنگره ای
خطوب
خطور
خطور کردن
خطوط
خطوط اصلی ایستگاه
خطوط اضافه
خطوط حامل
خطوط دوجهته
خطوط سیما
خطوط عبور همسو
خطوط قوه
خطوط چهره
خطوه
خطِ باپیچه
خطِ رَمَن
خطِ سیر بالگَرد
خطِّ سیر فنّاوری
خطی
خطی ساخت یک معادلۀ دیفرانسیل
خطی گذار
خطیئه
خطیات
خطیب
خطیب اسکافی
خطیب بغدادی
خطیب بوشنج
بیشتر