صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "خ" - فرهنگ فارسی
خلاصه نویس
خلاصه کردن
خلاصۀ فیلم
خلاصۀ فیلم نامه
خلاصۀ پنج عددی
خلاصی
خلاصی جانبی حلقۀ پیستون
خلاصی جانبی رینگ پیستون
خلاصی دادن
خلاصی لبه رو
خلاصی میل بادامک
خلاصی پیستون
خلاصی کفشک ترمز
خلاصی یافتن
خلاط
خلاطه
خلاع
خلاعت
خلاف
خلاف افکندن
خلاف امد
خلاف امدن
خلاف اوردن
خلاف بری
خلاف بلخی
خلاف حق
خلاف رای
خلاف شرع
خلاف شهود
خلاف صلاح
خلاف صلح
خلاف طبیعت
خلاف عادت
خلاف عادت کردن
خلاف عقل
خلاف قانون
خلاف قیاس
خلاف محل
خلاف معتاد
خلاف نفس الامر
خلاف واقع
خلاف ورز
خلاف ورزیدن
خلاف وعده
خلاف وعده کردن
خلاف پیدا کردن
خلاف کاری
خلاف کردن
بیشتر