ساسانیان

ساسب

ساستا

ساسر

ساسقاریز

ساسل

ساسم

ساسه

ساسو

ساسوقاریز

ساسون

ساسویه

ساسویه اباد

ساسی

ساسی بوقا

ساسی دویر

ساسی سرای

ساسی نهاد

ساسی کلام

ساسیا

ساسیم

ساش

ساشه مازوخ

ساطح

ساطر

ساطریوس

<hr> مترادف ساطع : براق، پرتوافکن، تابان، درخشان، درخشنده ، آشکار، نمایان، هویدا <hr> متضاد ساطع : تار، کدر <hr> برابر پارسی : تابان، درخشان، رخشا، فروغ

مترادف ساطع : براق، پرتوافکن، تابان، درخشان، درخشنده ، آشکار، نمایان، هویدا متضاد ساطع : تار، کدر برابر پارسی : تابان، درخشان، رخشا، فروغ

ساطع

ساطع النور

ساطعه

ساطل

<hr> مترادف ساطور : کارد بزرگ <hr> برابر پارسی : فرتیغ

مترادف ساطور : کارد بزرگ برابر پارسی : فرتیغ

ساطور

ساطوری کردن

ساطی

ساطی بیگ

ساطیریا

ساع

ساعا

ساعات

ساعات آفتابی

<hr> مترادف ساعت : گاهنما، وقت نما، زمان سنج، روزگار، زمان، وقت، هنگام، واحد زمان، شصت دقیقه، رستاخیز، قیامت <hr> برابر پارسی : سایه، زمان کوتاه، گاه نما، تسو، تسوک، گاه سنج

مترادف ساعت : گاهنما، وقت نما، زمان سنج، روزگار، زمان، وقت، هنگام، واحد زمان، شصت دقیقه، رستاخیز، قیامت برابر پارسی : سایه، زمان کوتاه، گاه نما، تسو، تسوک، گاه سنج

ساعت

ساعت آفتابی

ساعت ابی

<hr> برابر پارسی : ( ساعت آفتابی ) آفتابنما

واژه های حرف "س" - فرهنگ فارسی