شاموس

شامونه

شامپانزه

شامپانی

شامپاین

<hr> برابر پارسی : موشویه

شامپو

شامپولیون

شامکان

<hr> مترادف شامگاه : شام، شامگاهان، شب، فلق، لیل <hr> متضاد شامگاه : صبحگاه

مترادف شامگاه : شام، شامگاهان، شب، فلق، لیل متضاد شامگاه : صبحگاه

شامگاه

شامگاه زدن

<hr> مترادف شامگاهان : شامگاه، لیل <hr> متضاد شامگاهان : صبحگاهان، بامدادان

مترادف شامگاهان : شامگاه، لیل متضاد شامگاهان : صبحگاهان، بامدادان

شامگاهان

شامگاهی

شامگه

شامگون

شامی

شامی کباب

<hr> مترادف شامیانه : چادر، خیمه، سراپرده

مترادف شامیانه : چادر، خیمه، سراپرده

شامیانه

شامیه

<hr> مترادف شان : ارج، جاه، شکوه، شوکت، عظمت، فر، قدر، کبریا، مرتبه، مقام، منزلت <hr> برابر پارسی : ( شأن ) هنجار، فره، فَر، جایگاه، پایگاه، آیین | بزرگی

مترادف شان : ارج، جاه، شکوه، شوکت، عظمت، فر، قدر، کبریا، مرتبه، مقام، منزلت برابر پارسی : ( شأن ) هنجار، فره، فَر، جایگاه، پایگاه، آیین | بزرگی

شان

شان آویز

شان باف

شان عسل

شان موم

شان و شوکت

شانئه

شاناق

شانب

شانتاش

شانتونگ

شانجان

شانجش

شاند

شاندان

شاندرمن

شاندز

شاندن

شاندنی

شانده

شاندیز

شانزده

شانزده یک

شانزدهم

شانزدهمین

شانزلیزه

<hr> مترادف شانس : اقبال، بخت، طالع <hr> برابر پارسی : بخت

مترادف شانس : اقبال، بخت، طالع برابر پارسی : بخت

شانس

<hr> مترادف شانسی : اتفاقی، اله بختکی، تصادفی، کشکی

مترادف شانسی : اتفاقی، اله بختکی، تصادفی، کشکی

واژه های حرف "ش" - فرهنگ فارسی