صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "ش" - فرهنگ فارسی
شکسته پایی
شکسته پر
شکسته پناه
شکسته گمان
شکستگی
شکستگی باز
شکستگی بدجوش خورده
شکستگی برشی
شکستگی بسته
شکستگی ترکه ای
شکستگی تغذیه ای
شکستگی تنشی
شکستگی جابه جا
شکستگی جوش نخورده
شکستگی حلقوی
شکستگی درجا
شکستگی رهایشی
شکستگی زاویه دار
شکستگی زایمانی
شکستگی عرضی
شکستگی ـ ترکیدگی
شکستگی ـ خردشدگی
شکستگی ـ دررفتگی
شکستگی ـ کندگی
شکستگی فام تن
شکستگی فرسایشی
شکستگی فرورفته
شکستگی فشاری
شکستگی فشرده
شکستگی قطعه ای
شکستگی لبه
شکستگی مارپیچ
شکستگی مایل
شکستگی مرضی
شکستگی مفصلی
شکستگی مونتژیا
شکستگی ناکامل
شکستگی نگاری
شکستگی های سامانمند
شکستگی پروانه ای
شکستگی پنهان
شکستگی کامل
شکستگی کششی
شکستگی گرهی
شکسپیر
شکشکه
شکفت
شکفت شدن
بیشتر