ماراما

ماران

ماران دیز

ماران گاز

مارانتا

مارانتائیان

مارب

ماربر

ماربه

ماربین

مارت

مارت پخت

مارتل

مارتن

مارتول

مارتی

مارتین

مارتینی

مارتینیان

مارتینیک

مارج

مارجی

مارخ

<hr> مترادف مارد : سرکش، طاغی، گردن کش، نافرمان، یاغی، بلند، مرتفع ، پست، کوتاه، کم ارتفاع <hr> متضاد مارد : مطیع، بفرمان، رام

مترادف مارد : سرکش، طاغی، گردن کش، نافرمان، یاغی، بلند، مرتفع ، پست، کوتاه، کم ارتفاع متضاد مارد : مطیع، بفرمان، رام

مارد

ماردارو

مارده

ماردُم تباران

ماردی

ماردین

مارز

مارزبان

مارزبانیان

<hr> برابر پارسی : زبانزدی دربازی نرد

برابر پارسی : زبانزدی دربازی نرد

مارس

<hr> برابر پارسی : باختن، ازدست دادن، دوباخته شدن

برابر پارسی : باختن، ازدست دادن، دوباخته شدن

مارس شدن

مارس کردن

مارسا

مارسار

مارسان

مارستان

مارسلوس

مارسه

مارسی

مارسیز

<hr> مترادف مارش : موسیقی نظامی، رژه، سان، قدم رو <hr> برابر پارسی : پهلوانی سرود

مترادف مارش : موسیقی نظامی، رژه، سان، قدم رو برابر پارسی : پهلوانی سرود

واژه های حرف "م" - فرهنگ فارسی