مجمع کردن

مجمع گزینندگان

مجمعه

مجمعه پوش

<hr> مترادف مجمل : تلخیص، خلاصه، زبده، فشرده، کوتاه، مختصر، موجز، مختصرمفصل، مفصلا، به تفصیل <hr> برابر پارسی : کوتاه، فشرده، گزیده

مترادف مجمل : تلخیص، خلاصه، زبده، فشرده، کوتاه، مختصر، موجز، مختصرمفصل، مفصلا، به تفصیل برابر پارسی : کوتاه، فشرده، گزیده

مجمل

مجمل فصیحی

<hr> مترادف مجملا : اختصار

مجملا

مجمه

<hr> مترادف مجموع : تمام، جمع، جمیع، کل، کلیه، همگی، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع ، جمع شده، گردآمده <hr> متضاد مجموع : پریشان، پراکنده <hr> برابر پارسی : روی هم، باهم، گردایش، هم فزون

مترادف مجموع : تمام، جمع، جمیع، کل، کلیه، همگی، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع ، جمع شده، گردآمده متضاد مجموع : پریشان، پراکنده برابر پارسی : روی هم، باهم، گردایش، هم فزون

مجموع

مجموع دار

مجموع دل

مجموع منطقی

مجموع پذیری آبل

مجموع یابی

<hr> مترادف مجموعا : تمام <hr> برابر پارسی : روی هم

مترادف مجموعا : تمام برابر پارسی : روی هم

مجموعا

<hr> مترادف مجموعه : آلبوم، کلکسیون، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، مجموع ، دسته، گروه، عناصر همگن، سری <hr> متضاد مجموعه : پریشان <hr> برابر پارسی : گردآمده، گردشده، گزیده، انباشته، انبوهه، جُنگ، کوده، گردآورد، گردایه

مترادف مجموعه : آلبوم، کلکسیون، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، مجموع ، دسته، گروه، عناصر همگن، سری متضاد مجموعه : پریشان برابر پارسی : گردآمده، گردشده، گزیده، انباشته، انبوهه، جُنگ، کوده، گردآورد، گردایه

مجموعه

مجموعه 1

مجموعه 2

مجموعه 3

مجموعه آثار

مجموعه آثار اجرایی

مجموعه آثار اجرایی الگو

مجموعه نرم افزار

مجموعه های مرتب متشابه

مجموعه های هم ارز

مجموعه های هم توان

مجموعه های هم عدد

مجموعه پایگاه

مجموعه پوش

مجموعۀ احساسی

مجموعۀ استقراییْ مرتب

مجموعۀ بساقطبی

مجموعۀ بی کران

مجموعۀ تقاضا

مجموعۀ توانی

مجموعۀ جاذب

مجموعۀ جهانی

مجموعۀ حلاّل

مجموعۀ خطی مستقل

مجموعۀ خطی وابسته

مجموعۀ خطیْ مرتب

مجموعۀ خوش ترتیب

مجموعۀ دسترس پذیر

مجموعۀ دنباله ای فشرده

مجموعۀ دنباله ای فشردۀ ضعیف

مجموعۀ رسته اول

مجموعۀ رسته دوم

مجموعۀ زنجیربازگشتی

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "م" - فرهنگ فارسی