صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "گ" - فرهنگ فارسی
گردون گذار
گردون گرای
گردونه
گردونه کش
گردونۀ تک ـ بس
گردونۀ تک نویس ـ بس خوان
گردوک
گردپا
گردپاش
گردپیچ کردن
گردک
گردک سرای
گردکان
گردکانه
گردکننده
گردکوه
گردگاه
گردگردی
گردگه
گردگیر
گردگیری
گردگیری کردن
گردۀ ریشه
گردی
گردیانوس
گردیدن
گردیده
گردیز
گردیزی
گردیه
گردیوس
گردیوم
گردیک
گرز
گرزبان
گرزدار
گرزش
گرزم
گرزمان
گرزن
گرزن دوسویه
گرزن دوسویه ای
گرزن مارپیچی
گرزن کژدمی
گرزن یک سویه
گرزن یک سویه ای
گرزنک
گرزنی
بیشتر