دیکشنری تخصصی

<hr> آلباتروس (مرغ دریایی از تیره ی dioedeidae با پنجه ی چتری و بال های بلند و باریک - بومی دریاهای جنوبی)، مزاحم، سربار، مایه ی دردسر و گرفتاری، طوق لعنت، pl ج، یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae

آلباتروس (مرغ دریایی از تیره ی dioedeidae با پنجه ی چتری و بال های بلند و باریک - بومی دریاهای جنوبی)، مزاحم، سربار، مایه ی دردسر و گرفتاری، طوق لعنت، pl ج، یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae

albatross

albede

<hr> (نجوم) ضریب انعکاس نور سیارات (میزان نور بازتاب شده نسبت به میزان کل نوری که به سطح سیاره و غیره می رسد)، ضریب بازگشت

(نجوم) ضریب انعکاس نور سیارات (میزان نور بازتاب شده نسبت به میزان کل نوری که به سطح سیاره و غیره می رسد)، ضریب بازگشت

albedo

albert cloth

albert coal or coal or coal or albert

albertosaurus

albian

albic horizon

albil soil

<hr> معنی : زالی، سفیدی پوست، عدم وجود رنگ دانه در بدن <hr> معانی دیگر : زال، زال تن، (پزشکی) فقدان مادرزادی رنگدانه ها در پوست و مو و چشم، زال تنی، آلبینیسم، طب سفیدی پوست

معنی : زالی، سفیدی پوست، عدم وجود رنگ دانه در بدن معانی دیگر : زال، زال تن، (پزشکی) فقدان مادرزادی رنگدانه ها در پوست و مو و چشم، زال تنی، آلبینیسم، طب سفیدی پوست

albinism

albite or ab100 or ab100 or clevelandite

albite twin law or twin law or twin law

albitization

albolls

alborz fault or alborz or alborz or elburz

alborz zone formations or alborz or alborz or elburz

albrechtschraufite

<hr> معنی : سفیده تخم مرغ، سفیدهء تخم مرغ، البومین، سپیده، مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی <hr> معانی دیگر : با محلول آلبومین دار پوشاندن، دارای فعل و انفعال آلبومینی کردن، سفیده ی تخم مرغ، آلبومین، ماده ی اصلی سفیده ی تخم، سفیده ء تخم مره

معنی : سفیده تخم مرغ، سفیدهء تخم مرغ، البومین، سپیده، مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی معانی دیگر : با محلول آلبومین دار پوشاندن، دارای فعل و انفعال آلبومینی کردن، سفیده ی تخم مرغ، آلبومین، ماده ی اصلی سفیده ی تخم، سفیده ء تخم مره

albumen

albumins

<hr> آلبوموز، هر یک از انواع ترکیبات شیمیایی در نتیجه ی عمل آنزیم ها، محصول اولیه ی هضم پروتئین، وجود آلبومین در ادرار (که ممکن است نشان بیماری کلیوی باشد)، ادرارالبومینی

آلبوموز، هر یک از انواع ترکیبات شیمیایی در نتیجه ی عمل آنزیم ها، محصول اولیه ی هضم پروتئین، وجود آلبومین در ادرار (که ممکن است نشان بیماری کلیوی باشد)، ادرارالبومینی

albuminuria

albus earth

alcalamide

alcarazas

alcatquen

<hr> معنی : الکل، هر نوع مشروبات الکلی <hr> معانی دیگر : نوشیدنی الکل دار، مشروب الکلی، (از واژه عربی: الکحل)، الکل (به فرمول c2h5oh) (به آن اتیل الکل ethyl alcohol هم می گویند)

معنی : الکل، هر نوع مشروبات الکلی معانی دیگر : نوشیدنی الکل دار، مشروب الکلی، (از واژه عربی: الکحل)، الکل (به فرمول c2h5oh) (به آن اتیل الکل ethyl alcohol هم می گویند)

alcohol

alcohol burner

alcohol in glass thermometer

alcohol intoxication

alcohol lamp

alcohol thermometer

<hr> معنی : معتاد بنوشیدن الکل، الکلی، دارای الکل <hr> معانی دیگر : وابسته به الکل، الکل دار، مسکرات، معتاد به الکل، دایم الخمر

معنی : معتاد بنوشیدن الکل، الکلی، دارای الکل معانی دیگر : وابسته به الکل، الکل دار، مسکرات، معتاد به الکل، دایم الخمر

alcoholic

alcoholic fermentation

alcoholic maximum thermometer

alcoholic minmum thermometer

alcoholic thermometer

alcoholimeter

<hr> معنی : اعتیاد به نوشیدن الکل، میخوارگی، تاثیر الکل در مزاج <hr> معانی دیگر : اعتیاد به الکل، الکلیسم

معنی : اعتیاد به نوشیدن الکل، میخوارگی، تاثیر الکل در مزاج معانی دیگر : اعتیاد به الکل، الکلیسم

alcoholism

alcoholmeter

<hr> معنی : الکل سنج <hr> معانی دیگر : دستگاه تعیین میزان الکل در مایعات

معنی : الکل سنج معانی دیگر : دستگاه تعیین میزان الکل در مایعات

alcoholometer

alcoholysis

<hr> معنی : شاهنشین، الاچیق <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: القبه)، گوشه ی دنج، آلاچیق، خانه ی تابستانی

معنی : شاهنشین، الاچیق معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: القبه)، گوشه ی دنج، آلاچیق، خانه ی تابستانی

alcove

alcylation potential

<hr> (نجوم ـ از ریشه ی عربی) ستاره ی دبران یا الدبران (ستاره ی جفتی که زردفام و درخشان ترین ستاره ی برج ثور است)، دبران

(نجوم ـ از ریشه ی عربی) ستاره ی دبران یا الدبران (ستاره ی جفتی که زردفام و درخشان ترین ستاره ی برج ثور است)، دبران

aldebaran

<hr> (شیمی) آلدئید (انواع ترکیبات حاوی cho مثلا فرمالدئید)

(شیمی) آلدئید (انواع ترکیبات حاوی cho مثلا فرمالدئید)

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی