دیکشنری تخصصی

amicable numbers

amicite

amicus curiae

<hr> معنی : در میان، وسط <hr> معانی دیگر : در وسط، در بحبوحه، در حین

معنی : در میان، وسط معانی دیگر : در وسط، در بحبوحه، در حین

amid

amidation

<hr> (شیمی) آمید (ترکیب آلی دارای بنیان co-nh2)، بازآمونیاک

(شیمی) آمید (ترکیب آلی دارای بنیان co-nh2)، بازآمونیاک

amide

amide link

amiga

amilan

amilar

<hr> امین دار کردن شیمى : امین دار شدن

امین دار کردن شیمى : امین دار شدن

amination

<hr> (شیمی) آمین (یکی از مشتقات آمونیاک)

(شیمی) آمین (یکی از مشتقات آمونیاک)

amine

amine collectors

amine terminus

<hr> معنی : حاوی ریشهء امین، وابسته به عامل امین <hr> معانی دیگر : (شیمی) وابسته به واکنش بنیان nh2 با برخی بنیان های آلی غیراسیدی، پیشوند: (شیمی) دارای عامل آمین (nh2)

معنی : حاوی ریشهء امین، وابسته به عامل امین معانی دیگر : (شیمی) وابسته به واکنش بنیان nh2 با برخی بنیان های آلی غیراسیدی، پیشوند: (شیمی) دارای عامل آمین (nh2)

amino

<hr> (شیمی) اسیدآمینه (انواع اسیدهای آلی که حاوی یک گروه کربوکسیل cooh و یا گروه آمینو nh2 هستند)، اسید امینه

(شیمی) اسیدآمینه (انواع اسیدهای آلی که حاوی یک گروه کربوکسیل cooh و یا گروه آمینو nh2 هستند)، اسید امینه

amino acid

amino group

amino salicylic

amino sugar

aminoffite

aminolysis

aminolysis of cotton

aminomethanamidine

aminon

<hr> (شیمی) آمینوفنول (هر یک از ترکیبات بلورین به فرمول nh2c4h6oh)

(شیمی) آمینوفنول (هر یک از ترکیبات بلورین به فرمول nh2c4h6oh)

aminophenol

aminophlline

aminoplastic resin

aminosynthesis

<hr> معنی : منحرف، گمراه، غلط، بد، بی مورد، نا درست، کثیف، بیمورد، عوضی <hr> معانی دیگر : نامناسب، بیجا، به اشتباه، اشتباها، سهوا، منحرفا، به غلط، منحط

معنی : منحرف، گمراه، غلط، بد، بی مورد، نا درست، کثیف، بیمورد، عوضی معانی دیگر : نامناسب، بیجا، به اشتباه، اشتباها، سهوا، منحرفا، به غلط، منحط

amiss

amitieux amiquiex

<hr> معنی : امپرسنج <hr> معانی دیگر : (برق) آمپرسنج

معنی : امپرسنج معانی دیگر : (برق) آمپرسنج

ammeter

<hr> معنی : محلول یا بخار امونیاک <hr> معانی دیگر : (شیمی) آمونیا، آمونیاک (گاز بی رنگ به فرمول nh3) (نام کامل آن: ammonia water)

معنی : محلول یا بخار امونیاک معانی دیگر : (شیمی) آمونیا، آمونیاک (گاز بی رنگ به فرمول nh3) (نام کامل آن: ammonia water)

ammonia

ammonia alum or tschermigite or tschermigite

ammonia fixation

ammonia gas

ammonia solution

ammonia volatilization

ammonia water

<hr> معنی : امونیاکی <hr> معانی دیگر : (شیمی) آمونیاک، آمونیاک صمغی (ماده ی صمغی که از ریشه ی برخی گیاهان به ویژه dorema ammoniacum گرفته می شود)

معنی : امونیاکی معانی دیگر : (شیمی) آمونیاک، آمونیاک صمغی (ماده ی صمغی که از ریشه ی برخی گیاهان به ویژه dorema ammoniacum گرفته می شود)

ammoniac

ammoniac gum

<hr> دارای آمونیاک، آمونیاک مانند، آمونیاکی

دارای آمونیاک، آمونیاک مانند، آمونیاکی

ammoniacal

ammoniacal fermentation

ammoniacal liquor

<hr> دارای آمونیاک، آمونیاکی، آمونیاک مانند

دارای آمونیاک، آمونیاکی، آمونیاک مانند

ammonic

<hr> (شیمی) القا توسط آمونیاک یا ترکیبات آمونیاکی، تولید آمونیاک (از طریق باکتری های موجود در مواد آلی نیتروژن دار)

(شیمی) القا توسط آمونیاک یا ترکیبات آمونیاکی، تولید آمونیاک (از طریق باکتری های موجود در مواد آلی نیتروژن دار)

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی