دیکشنری تخصصی

artificial light

artificial light exposure

artificial light source

artificial line

artificial load

artificial magnetic anomaly

artificial manure

artificial mouth

artificial neural networkanm

artificial neural networks

artificial neuronan

artificial person

artificial personality

artificial pozzolan

artificial precipitation

artificial radiation belt

artificial radioactivity

artificial rain

artificial recharge

artificial reverbration

artificial route

artificial silk

artificial skin

artificial stone

artificial straw

artificial technique

artificial variable

artificial variables

artificial vector

artificial wool

<hr> بطورساختگی یامصنوعی

artificially

artilana

artin symbol

artinian

artinian module

artinian ring

artinite or cuproartinite or cuproartinite

artinskian

artiodactyla

<hr> <b>معنی</b> : هنرپیشه، هنرمند، صنعت گر، نقاش و هنرمند، مصور، موسیقی دان <hr> <b>معانی دیگر</b> : آرتیست، هنرور، هنرکار، ماهر درهنرهای ظریف (به ویژه نقاشی و تندیسگری و رسم)، ماهر در هنرهای روی صحنه، بازیگر، در کار خود ماهر و خوش سلیقه، باهنر

معنی : هنرپیشه، هنرمند، صنعت گر، نقاش و هنرمند، مصور، موسیقی دان معانی دیگر : آرتیست، هنرور، هنرکار، ماهر درهنرهای ظریف (به ویژه نقاشی و تندیسگری و رسم)، ماهر در هنرهای روی صحنه، بازیگر، در کار خود ماهر و خوش سلیقه، باهنر

artist

artist paint

artoriosclerosis

artroeite

artsmithite

<hr> کامپیوتر : یک زبان برنامه نویسى است براى کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحى شده است

کامپیوتر : یک زبان برنامه نویسى است براى کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحى شده است

artspeak

<hr> کار هنری، اثر هنری، آثار هنری (بیشتر به کارهای نقاشی اطلاق می شود)

کار هنری، اثر هنری، آثار هنری (بیشتر به کارهای نقاشی اطلاق می شود)

artwork

arupite

<hr> (شیمی) آریل (بنیان آلی که از حذف یک اتم هیدروژن و یک هیدروکربن معطر تولید می شود)

(شیمی) آریل (بنیان آلی که از حذف یک اتم هیدروژن و یک هیدروکربن معطر تولید می شود)

aryl

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی