دیکشنری تخصصی

deep seepage

deep shade

deep test well

deep tow

deep ultraviolet

deep violet

deep water

deep water site

deep water sub sea well head

deep water wave

deep well

deep well elevator

deep well pump

deep well pumping

deepe hole test well

deeper

deerhorn antenna

deerite

deesterification

<hr> معنی : اختلاس، دستبرد <hr> معانی دیگر : خیانت در امانت، دزدی

معنی : اختلاس، دستبرد معانی دیگر : خیانت در امانت، دزدی

defalcation

defalk

<hr> معنی : تهمت، افترا، بدنامی و رسوایی، بد گویی <hr> معانی دیگر : تهمت بی جا، هتک آبرو، بدنام سازی، دروغ بستن

معنی : تهمت، افترا، بدنامی و رسوایی، بد گویی معانی دیگر : تهمت بی جا، هتک آبرو، بدنام سازی، دروغ بستن

defamation

defamiliarization

<hr> معنی : کوتاهی، غیاب، قصور، غفلت، نکول کردن <hr> معانی دیگر : (در دادگاه یا مسابقه و غیره) غیبت، عدم حضور، غیب کردن، حاضر نشدن، غایب بودن، (مهجور) فقدان، (بدهی) عدم پرداخت، قصور در پرداخت بدهی

معنی : کوتاهی، غیاب، قصور، غفلت، نکول کردن معانی دیگر : (در دادگاه یا مسابقه و غیره) غیبت، عدم حضور، غیب کردن، حاضر نشدن، غایب بودن، (مهجور) فقدان، (بدهی) عدم پرداخت، قصور در پرداخت بدهی

default

default button

default directory

default disk drive

default drive

default font

default home page

default in

default judgment

default logic

default numetic font

default of acceptance in

default of in

default printer

default proceeding

default setting

default value

<hr> معنی : باقی دار <hr> معانی دیگر : کوتاهی کننده، قصورکننده، طفره زن، سربازمقصر

معنی : باقی دار معانی دیگر : کوتاهی کننده، قصورکننده، طفره زن، سربازمقصر

defaulter

defaulting party

<hr> معنی : ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء <hr> معانی دیگر : (سند و قرارداد) فسخ، الغا، القاء

معنی : ابطال، شکست، باطل سازی، بطلان، شرط بطلان یا القاء معانی دیگر : (سند و قرارداد) فسخ، الغا، القاء

defeasance

<hr> معنی : فسخ کردنی <hr> معانی دیگر : قابل القاء، فس&nbsp; کردنی

معنی : فسخ کردنی معانی دیگر : قابل القاء، فس کردنی

defeasible

defeasible logic

<hr> معنی : هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی <hr> معانی دیگر : برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن

معنی : هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی معانی دیگر : برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن

defeat

defeated stream

<hr> معنی : علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف، معیوب ساختن، مرتد شدن، ترک کردن <hr> معانی دیگر : (به دلایل سیاسی از کشور خود) فرار کردن، جلای وطن کردن، پناهنده سیاسی شدن، ضعف، نقصان، (حزب یا دسته ای را برای پیوستن به حزب مخالف) ترک کردن، پشت کردن

معنی : علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف، معیوب ساختن، مرتد شدن، ترک کردن معانی دیگر : (به دلایل سیاسی از کشور خود) فرار کردن، جلای وطن کردن، پناهنده سیاسی شدن، ضعف، نقصان، (حزب یا دسته ای را برای پیوستن به حزب مخالف) ترک کردن، پشت کردن

واژه های حرف "d" - دیکشنری تخصصی