دیکشنری تخصصی

function digit

function functor

function generator

function inverse

function key

function keys

function libirary

function multiplier

function notation

function of a complex variable

function of a function

function of bounded variation

function of complex variable

function of decision

function of funciton

function of one real variable

function of random variable

function of real variable

function of sequence of random variables

function of several variables

function of structure

function overloading

function procedure

function space

function subprogram

function switch

function table

function theory

function value

function vector

<hr> <b>معنی</b> : وظیفه مندی، تابعی، وظیفه ای، در حال کار، وابسته به وظایف اعضاء، وظیفه دار، وابسته به شغل و پیشه <hr> <b>معانی دیگر</b> : وابسته به عمل یا کار (رجوع شود به: function)، کنشی، کار دادی، عملی، به درد خور، کارور، به کار خور، کاری، کارا، به کار انداختنی، درست، (پزشکی - آنچه که کارکرد اندام را تحت تاثیر قرار می دهد ولی در ساختمان آن تغییری به وجود نمی آورد) کنشی، کارکردی

معنی : وظیفه مندی، تابعی، وظیفه ای، در حال کار، وابسته به وظایف اعضاء، وظیفه دار، وابسته به شغل و پیشه معانی دیگر : وابسته به عمل یا کار (رجوع شود به: function)، کنشی، کار دادی، عملی، به درد خور، کارور، به کار خور، کاری، کارا، به کار انداختنی، درست، (پزشکی - آنچه که کارکرد اندام را تحت تاثیر قرار می

functional

functional analysis

functional breakdown structure

functional budgets

functional calculus

functional calculus of first order

functional calculus of higher order

functional characterization

functional chart

functional classification

functional constraint

functional currency

functional data analysis

functional description

functional design

functional determinant

functional disability

functional equation

واژه های حرف "f" - دیکشنری تخصصی