دیکشنری تخصصی

hermit polynomials

hermite differential equation

hermite distribution

hermite form

hermite polynomial

hermite polynomials

hermitian

hermitian adjoint

hermitian form

hermitian inner product

hermitian kernel

hermitian matrix

hermitian product

hermitian scalar product

hermitian space

hermitian transformation

hermitian triangle

<hr> معنی : فتق، مرض فتق <hr> معانی دیگر : (پزشکی) فتق، غری، بادخایه، کاواکه، طب فتق، مر­ فتق

معنی : فتق، مرض فتق معانی دیگر : (پزشکی) فتق، غری، بادخایه، کاواکه، طب فتق، مر­ فتق

hernia

hero loop

heronite

herrerite

herring bone pattern

herring bone weane

<hr> معنی : استخوان شاه ماهی، معماری یا طرح چپ و راست <hr> معانی دیگر : تیره ی پشت و دنده های شاه ماهی (که طرحی مشابه طرح پر مرغ دارد)، (مجازی - طرح) جناغی، دنده ای، (نقش و بافت پارچه ی پشمی) جناغی، دنده سان، (سوزن دوزی و آجرچینی) چپ راست، جناغی، هفت هشتی، دنده ماهی، (اسکی) حرکت جناغی (به سوی بالا)، حرکت جناغی کردن، استخوان شاه ماهی، معماری یا طرح چپ و راست

معنی : استخوان شاه ماهی، معماری یا طرح چپ و راست معانی دیگر : تیره ی پشت و دنده های شاه ماهی (که طرحی مشابه طرح پر مرغ دارد)، (مجازی - طرح) جناغی، دنده ای، (نقش و بافت پارچه ی پشمی) جناغی، دنده سان، (سوزن دوزی و آجرچینی) چپ راست، جناغی، هفت هشتی، دنده ماهی، (اسکی) حرکت جناغی (به سوی بالا)، حرکت جناغ

herringbone

herringbone mark

herringbone strutting

herschelite

<hr> (فیزیک - واحد بسامد برابر با یک دور در ثانیه) هرتز، هاینریخ رودلف هرتز (فیزیک دان آلمانی)

(فیزیک - واحد بسامد برابر با یک دور در ثانیه) هرتز، هاینریخ رودلف هرتز (فیزیک دان آلمانی)

hertz

hertz antenna

hertz time

hertz vector

hervidero or hervideros or hervideros

herzenbergite

hesahedral

heshem formation or heshem or heshem

<hr> معنی : ادم پولکی، ادم مزدور، وابسته به شهرهس <hr> معانی دیگر : وابسته به ایالت هس hesse و مردم آن (در آلمان)، بومی ایالت هس، هر یک از مزدوران اهل ایالت هس که در انقلاب امریکا برای انگلیس جنگیدند، وابسته به شهرهس hesse

معنی : ادم پولکی، ادم مزدور، وابسته به شهرهس معانی دیگر : وابسته به ایالت هس hesse و مردم آن (در آلمان)، بومی ایالت هس، هر یک از مزدوران اهل ایالت هس که در انقلاب امریکا برای انگلیس جنگیدند، وابسته به شهرهس hesse

hessian

hessian cloth

hessian determinant

hessian matrix

hessite or telluric silver or telluric silver

hessonite or schorlomite or schorlomite

hetaerolite

heteractine

heterdine

<hr> (خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

(خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

hetero

hetero coagulation

hetero organic polymer

واژه های حرف "h" - دیکشنری تخصصی