دیکشنری تخصصی

multiple user system

multiple valued

multiple valued function

multiple variable

multiple virtual mode

multiple well derrick

multiple well platform

multiple well system

multiple winding

multiple zero

multiples

<hr> (فیزیک)، طیف چند جزئی

multiplet

<hr> معنی : تسهیم، مرکب، متعدد، چندتایی <hr> معانی دیگر : چندگانه، چندبخشی، چند عضوی، (الکترونیک) مولتی پلکس، تسهیم کننده، با مولتی پلکس سخن پراکنی کردن، تسهیم کردن

معنی : تسهیم، مرکب، متعدد، چندتایی معانی دیگر : چندگانه، چندبخشی، چند عضوی، (الکترونیک) مولتی پلکس، تسهیم کننده، با مولتی پلکس سخن پراکنی کردن، تسهیم کردن

multiplex

multiplex bop control

multiplex cementing collar

multiplex channel

multiplex radio transmission

<hr> کامپیوتر : تسهیم کننده

multiplexer

multiplexer channel

<hr> معنی : تسهیم <hr> معانی دیگر : تسهیم

معنی : تسهیم معانی دیگر : تسهیم

multiplexing

<hr> معنی : تسهیم کننده <hr> معانی دیگر : تسهیم کننده

معنی : تسهیم کننده معانی دیگر : تسهیم کننده

multiplexor

<hr> قابل ضرب کردن، قابل تکثیر

قابل ضرب کردن، قابل تکثیر

multiplicable

<hr> معنی : مضروب، بس شمرده <hr> معانی دیگر : (ریاضی) مضروب، تاییده

معنی : مضروب، بس شمرده معانی دیگر : (ریاضی) مضروب، تاییده

multiplicand

multiplicate inverse

<hr> معنی : افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری <hr> معانی دیگر : زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب

معنی : افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری معانی دیگر : زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب

multiplication

<hr> (ریاضی) عامل بس شماری، عامل ضرب

(ریاضی) عامل بس شماری، عامل ضرب

multiplication factor

multiplication function

multiplication group

multiplication identity

multiplication inverse

multiplication law

multiplication of a vector by a scalar

multiplication of determinants

multiplication of matrices

multiplication of series

multiplication point

multiplication principle

multiplication probability theorem

multiplication set

<hr> جدول ضرب، جدول بس شماری

جدول ضرب، جدول بس شماری

multiplication table

multiplication theorem

multiplication time

<hr> معنی : ضربی <hr> معانی دیگر : فزاینده، تکثیرپذیر، برافزودی، ضرب پذیر، مضربی، کمک کننده به افزایش یا ضرب، افزاینده

معنی : ضربی معانی دیگر : فزاینده، تکثیرپذیر، برافزودی، ضرب پذیر، مضربی، کمک کننده به افزایش یا ضرب، افزاینده

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی