دیکشنری تخصصی

multivariate order statistics

multivariate phase type distribution

multivariate polya distribution

multivariate power series distribution

multivariate probability function

multivariate probit

multivariate quality control

multivariate random variable

multivariate ratio estimator

multivariate regression

multivariate signed rank test

multivariate skewness

multivariate stable distribution

multivariate student distribution

multivariate studentized range

multivariate t distribution

multivariate time series analysis

multivariate unimodality

multivariate weibull distribution

multivector

multivibrator eccles jordan circuit

multiview projection

<hr> کامپیوتر : صفحه نمایشى که دو یا چندین صفحه قابل دید را نمایش مى دهد

کامپیوتر : صفحه نمایشى که دو یا چندین صفحه قابل دید را نمایش مى دهد

multiviewports

multivolume file

multiwall bag

multiwall junction

multiway contingency table

multiwire

multiwire line

multiwire system

multvalued

multylayer water

mulually

mummeite

mummy bag

<hr> معنی : گوشک <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد - پزشکی) اوریون، بیخ گوشک، طب گوشک

معنی : گوشک معانی دیگر : (با فعل مفرد - پزشکی) اوریون، بیخ گوشک، طب گوشک

mumps

mumukshutva

mundite

mundrabillaite

<hr> (از ریشه ی سانسکریت - گیاه شناسی) لوبیای مانگ (vigna radiata از خانواده ی pea)

(از ریشه ی سانسکریت - گیاه شناسی) لوبیای مانگ (vigna radiata از خانواده ی pea)

mung bean

<hr> آشغال پشم (که از آن پارچه ی ارزان می بافند)، گیاهی از تیره روناسیان

آشغال پشم (که از آن پارچه ی ارزان می بافند)، گیاهی از تیره روناسیان

mungo

<hr> معنی : شهری، وابسته بشهرداری <hr> معانی دیگر : وابسته به شهرداری، وابسته به شهر یا شهرک، (نادر) درون مرزی، داخلی (در برابر: برون مرزی)

معنی : شهری، وابسته بشهرداری معانی دیگر : وابسته به شهرداری، وابسته به شهر یا شهرک، (نادر) درون مرزی، داخلی (در برابر: برون مرزی)

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی