دیکشنری تخصصی

notice of abandonment

notice of dishonor

notice of intent

notice of rediness

notice to give

notifiable disease

<hr> معنی : خبر، تذکر، اطلاع، اخطار، اگاهسازی <hr> معانی دیگر : آگهداد، گزارش

معنی : خبر، تذکر، اطلاع، اخطار، اگاهسازی معانی دیگر : آگهداد، گزارش

notification

<hr> معنی : اعلام کردن، اخطار کردن، اگاهی دادن، اگاه ساختن، اعلام داشتن <hr> معانی دیگر : اطلاع دادن، خبردادن، آگاه کردن، آگهداد کردن، اخطاریه فرستادن

معنی : اعلام کردن، اخطار کردن، اگاهی دادن، اگاه ساختن، اعلام داشتن معانی دیگر : اطلاع دادن، خبردادن، آگاه کردن، آگهداد کردن، اخطاریه فرستادن

notify

<hr> معنی : اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار <hr> معانی دیگر : تصویر مغزی، عقیده ی کلی، انگاشت، اندیشه ی مبهم، وهم، هوس، نظر، باور، اعتقاد، برداشت، منظور، نقشه، چشم دید، مقصود، قصد، نیت، فکری

معنی : اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار معانی دیگر : تصویر مغزی، عقیده ی کلی، انگاشت، اندیشه ی مبهم، وهم، هوس، نظر، باور، اعتقاد، برداشت، منظور، نقشه، چشم دید، مقصود، قصد، نیت، فکری

notion

notional profit

notional rent

notional value

notoceratops

<hr> (جانورشناسی) پشت مازه، طناب پشتی

(جانورشناسی) پشت مازه، طناب پشتی

notochord

notopleuron

<hr> معنی : رسوایی، بد نامی، انگشت نمایی <hr> معانی دیگر : سو شهرت، بی آبرویی، کیادگی

معنی : رسوایی، بد نامی، انگشت نمایی معانی دیگر : سو شهرت، بی آبرویی، کیادگی

notoriety

<hr> معنی : بدنام رسوا <hr> معانی دیگر : رسوا، انگشت نما، بدنام، بی آبرو، کیاده، زبانزد، شناخته، معروف، شناسا

معنی : بدنام رسوا معانی دیگر : رسوا، انگشت نما، بدنام، بی آبرو، کیاده، زبانزد، شناخته، معروف، شناسا

notorious

notron utilities

<hr> (بدن حشرات) بخش پشتی،پشتگاه،گرده

(بدن حشرات) بخش پشتی،پشتگاه،گرده

notum

<hr> معنی : هیچ <hr> معانی دیگر : (حساب) صفر، naught : عدم

معنی : هیچ معانی دیگر : (حساب) صفر، naught : عدم

nought

nova or novas or novas

novacekite

novaceta

novakite

noval base

novalack

novamont

<hr> معنی : ابداع، ابتکار، نوسازی <hr> معانی دیگر : (حقوق - قبول کردن تعهد یا مسئولیت جدید طبق توافق طرفین) تبدیل تعهد

معنی : ابداع، ابتکار، نوسازی معانی دیگر : (حقوق - قبول کردن تعهد یا مسئولیت جدید طبق توافق طرفین) تبدیل تعهد

novation

novell netware

novell network

novelty fabric

novelty yarn

<hr> معنی : نوامبر، نام ماه یازدهمسال فرنگی <hr> معانی دیگر : ماه نوامبر (یازدهمین ماه تقویم فرنگی)

معنی : نوامبر، نام ماه یازدهمسال فرنگی معانی دیگر : ماه نوامبر (یازدهمین ماه تقویم فرنگی)

november

novgorodovaite

novile

nowackiite

nowhere dense

nowhere dense set

<hr> معنی : مضر، مهلک، موذی، سمی <hr> معانی دیگر : زیان آور، زیانبخش، گزان، گزایان، آسیب انگیز، زهرین، مسموم کننده، (اخلاقی و روحی) گمراه کننده، ضلالت انگیز، فسادانگیز، زننده، ناخوشایند، انزجار انگیز، تنفرانگیز

معنی : مضر، مهلک، موذی، سمی معانی دیگر : زیان آور، زیانبخش، گزان، گزایان، آسیب انگیز، زهرین، مسموم کننده، (اخلاقی و روحی) گمراه کننده، ضلالت انگیز، فسادانگیز، زننده، ناخوشایند، انزجار انگیز، تنفرانگیز

noxious

<hr> معنی : پوزه، بینی، دهانک، سر لوله اب <hr> معانی دیگر : (سر لوله یا شیلنگ به ویژه اگر بشود آن را تنظیم کرد) سرلوله، سر شیلنگ، افشانک، سر فواره، دهانه، ناوک، شیپوره، (تایر دوچرخه و غیره) سرفنتیل

معنی : پوزه، بینی، دهانک، سر لوله اب معانی دیگر : (سر لوله یا شیلنگ به ویژه اگر بشود آن را تنظیم کرد) سرلوله، سر شیلنگ، افشانک، سر فواره، دهانه، ناوک، شیپوره، (تایر دوچرخه و غیره) سرفنتیل

واژه های حرف "n" - دیکشنری تخصصی