دیکشنری تخصصی

rainforest climate

raining year

rainmaker

rainprint or rainprints or rainprints

rainsplash

<hr> معنی : باران شدید، باد و باران، باران بوام با توفان <hr> معانی دیگر : رعد و برق و باران، توفان باران، رگبار، باران سیل آسا، rainsquall باد و باران

معنی : باران شدید، باد و باران، باران بوام با توفان معانی دیگر : رعد و برق و باران، توفان باران، رگبار، باران سیل آسا، rainsquall باد و باران

rainstorm

rainwater down pipe

rainwater drainage

rainwater pipe

rainy climate

raio isotop method

<hr> معنی : ترفیع، سرک، اضافه حقوق، زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن <hr> معانی دیگر : فرازاندن (در برابر: بلند شدن: rise - متضاد: پایین بردن lower)، زیادتر کردن، ارتقا دادن، گرد آوردن، بسیج کردن، جمع کردن، فراهم کردن، (بچه) بار آوردن، بزرگ کردن، (گیاه و جانور) پروراندن، پرورش دادن، به عمل آوردن، ذکر کردن، خاطر نشان کردن، (پرسش و پیشنهاد و غیره) کردن، پیش کشیدن، پیش گذاشت کردن، به صدا در آوردن، صدا کردن، (خنده و فریاد و غیره) برانگیختن، موجب شدن، ایجاد کردن، به وجود آوردن، ساختن (بنای بلند)، رفع کردن، پایان دادن، (دوباره) زنده کردن، افراشتن، افراختن، هج کردن، (بازی ورق) روی دست کسی خواندن، توپ مجدد زدن، (رادیو و تلفن و غیره) تماس گرفتن، (خمیررا) ور آوردن، (آواشناسی - با بالاتر قراردادن زبان صدای واکه را تغییر دادن) فراز کشیدن، بر کشیدن، (محلی) رجوع شود به: rise و arise، افزایش، بالابری، فرازش، افزایش مبلغ، از بین بردن

معنی : ترفیع، سرک، اضافه حقوق، زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن معانی دیگر : فرازاندن (در برابر: بلند شدن: rise - متضاد: پایین بردن lower)، زیادتر کردن، ارتقا

raise

raise a number to power

raise an action

raise borer

raise borer machine or raise borer or raise borer

raise to

raised bank

raised beach

raised beach or raised beachs or raised beachs

raised bed

raised crosswalk

raised effect

raised fabric

raised finished

raised flooring

raised intersection

raised island

raised kerb

raised reef

raised shoulder

<hr> معنی : رنگ قرمز مایل به ابی، کشمش، رنگ کشمشی <hr> معانی دیگر : مویز

معنی : رنگ قرمز مایل به ابی، کشمش، رنگ کشمشی معانی دیگر : مویز

raisin

raising

raising a number to a power

raising crew

raising machine

raite

raja yoga

rajasic food

rajite

<hr> معنی : شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش، هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، جمع اوری کردن، با چنگک جمع کردن، با سرعت جلو رفتن <hr> معانی دیگر : هر اسباب افشون مانند: چهارشاخ، با افشون جمع کردن، (به دقت) بررسی کردن، وارسی کردن، (ارتش) از دو سو به آتش بستن، زیر آتش شدید گرفتن، سراسر زیر نظر داشتن، برگ جمع کن، افشون، انگشته، هسک، خیش دستی، (زمین را) با خیش دستی نرم یا صاف کردن، (آتش را) با خاکستر پوشاندن، خراشاندن، تراشاندن، (مرد) عیاش، زن باز، (کف سالن سینما و تالار سخنرانی و غیره) کمی شیب داشتن، شیب کم، کجی خفیف، کمی کج بودن (مانند دکل یا دودکش کشتی که کمی به عقب خمیدگی دارد)، دارای خمیدگی (خفیف ) کردن، کمی کج کردن، (قوش شکاری) دنبال شکار پرواز کردن، اثر، جاده باریک، خمیدگی، بداخلاق، فاسد، رگه، سفر

معنی : شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش، هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، جمع اوری کردن، با چنگک جمع کردن، با سرعت جلو رفتن معانی دیگر : هر اسباب افشون مانند: چهارشاخ، با افشون جمع کردن، (به دقت) بررسی کردن، وارسی کردن، (ارتش) از دو سو به آتش بستن، زیر آتش شدید گرفتن، سراسر زیر نظر داشتن، برگ جمع کن، 

rake

rake angle

rake classifier

raked joint

raked kappa

<hr> تیر مهار عمران : تیرى که پشت دیوار بطور مایل مى بندند تا دیوار سقوط نکند معمارى : تیر شیبدار

تیر مهار عمران : تیرى که پشت دیوار بطور مایل مى بندند تا دیوار سقوط نکند معمارى : تیر شیبدار

raker

raker or raker pile or raker pile

raker set

واژه های حرف "r" - دیکشنری تخصصی