دیکشنری تخصصی

undamaged

<hr> خیس نشده، مرطوب نشده، مایوس نشده، دلسرد نشده، کند میرا، استهلاکی کند

خیس نشده، مرطوب نشده، مایوس نشده، دلسرد نشده، کند میرا، استهلاکی کند

undamped

undamped natural frequency

undamped oscillation

undamped oscillator

undamped response

undamped structural element

undamped wave

undate period

undated bonds

undathem

undation theory or undation or undation

undecane

undecile

undecylenic

undefinable

<hr> معنی : تعریف نشده <hr> معانی دیگر : تعریف نشده

معنی : تعریف نشده معانی دیگر : تعریف نشده

undefined

undefined concept

undefined term

undefined terms

undeflected

undegradable intake protein

undegradable rumen protein

undegraded

undelet utility

undentate

undepreciable assets

undepreciated book balance

<hr> معنی : کسر، زیرین، تحت تسلط، کمتر از، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، در زیر، زیر، تحت <hr> معانی دیگر : از زیر، پایین تر، کمتر، کهتر، مادون، معاون، تحت قید چیزی، مقید، پایبند، ملزم، طبق، بنابر، در دست، در حال، تحت عنوان، زیر برنام، در زمره ی، در دوران حکومت، در عهد، در زمانه ی، تحت کشت، زیر کشت، زیر نظر، تحت تعلیم، پایینی، پیشوند:، تحت [undertow]، دون، دون پایه، زیردست [underling]، پایین تراز

معنی : کسر، زیرین، تحت تسلط، کمتر از، مخفی در زیر، کسری دار، موجود درزیرسطح، در زیر، زیر، تحت معانی دیگر : از زیر، پایین تر، کمتر، کهتر، مادون، معاون، تحت قید چیزی، مقید، پایبند، ملزم، طبق، بنابر، در دست، در حال، تحت عنوان، زیر برنام، در زمره ی، در دوران حکومت، در عهد، در زمانه ی، تحت کشت، زیر کشت، 

واژه های حرف "u" - دیکشنری تخصصی