دیکشنری تخصصی

volume magnetization

volume magnetostriction

volume of solid

volume or level

volume percent

volume phase or surface phase or surface phase

volume ratio

volume recombination

volume recombination rate

volume serial number

volume shrinkage

volume stability

volume strain

volume susceptibility

volume swelling

volume table

volume table of constants

<hr> دسی بل سنج، قدرت سنج صدا، واحد سنجش فرکانس امواج صوتی

دسی بل سنج، قدرت سنج صدا، واحد سنجش فرکانس امواج صوتی

volume unit

volume unit meter

volume weight

<hr> معنی : غلظت سنج، حجم سنج <hr> معانی دیگر : (فیزیک) حجم سنج، گنج سنج

معنی : غلظت سنج، حجم سنج معانی دیگر : (فیزیک) حجم سنج، گنج سنج

volumeter

<hr> گنجی، حجمی، وابسته به اندازه گیری حجم

گنجی، حجمی، وابسته به اندازه گیری حجم

volumetric

<hr> (شیمی) فراکافت گنجی، تجزیه و تحلیل حجمی

(شیمی) فراکافت گنجی، تجزیه و تحلیل حجمی

volumetric analysis

volumetric convergence

volumetric displacement meter

volumetric efficiency

volumetric flask

volumetric flowmeter

volumetric loading

volumetric loss

volumetric method

volumetric pipet

volumetric scale

volumetric strain

volumetric water content

volumetric water content soil

volumetric water rate

volumetry

<hr> معنی : فراوان، بزرگ، انبوه، مفصل، جسیم، حجیم <hr> معانی دیگر : گنجا، کت و گنده، تنومند، هیکل دار، متعدد، پرشمار، زیاد، وابسته به یا در چند کتاب یا جلد متعدد، متراکم

معنی : فراوان، بزرگ، انبوه، مفصل، جسیم، حجیم معانی دیگر : گنجا، کت و گنده، تنومند، هیکل دار، متعدد، پرشمار، زیاد، وابسته به یا در چند کتاب یا جلد متعدد، متراکم

voluminous

<hr> معنی : اراده گرایی، فرضیهارادی <hr> معانی دیگر : (فلسفه) اراده گرایی، خواست گرایی، اصالت اراده، فلسفه ای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند

معنی : اراده گرایی، فرضیهارادی معانی دیگر : (فلسفه) اراده گرایی، خواست گرایی، اصالت اراده، فلسفه ای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند

voluntarism

<hr> معنی : اختیاری، ارادی، داوطلبانه، به خواست <hr> معانی دیگر : داوخواهانه، خواستارمندانه، عمدی، خودخواسته، کامکی، تعمدی، مختار، گزنیا، آزادکام، انجام شده توسط داوطلبان، خیریه، غیرانتفاعی

معنی : اختیاری، ارادی، داوطلبانه، به خواست معانی دیگر : داوخواهانه، خواستارمندانه، عمدی، خودخواسته، کامکی، تعمدی، مختار، گزنیا، آزادکام، انجام شده توسط داوطلبان، خیریه، غیرانتفاعی

voluntary

voluntary arbitration

voluntary bankruptcy

voluntary motion

voluntary nonsuit

<hr> معنی : حلقه، پیچک، طومار پیچیده، طوماری <hr> معانی دیگر : (معماری یونانی) سر ستون طوماری، (صدف یا کپه ی برخی جانداران) طرح مارپیچی روی صدف، دارای اندام پیچاپیچ

معنی : حلقه، پیچک، طومار پیچیده، طوماری معانی دیگر : (معماری یونانی) سر ستون طوماری، (صدف یا کپه ی برخی جانداران) طرح مارپیچی روی صدف، دارای اندام پیچاپیچ

واژه های حرف "v" - دیکشنری تخصصی