انگلیسی به فارسی

abdominal aortic aneurysm

abdominal breathing

abdominal cavity

abdominal delivery

abdominal external oblique muscle

abdominal muscle

abdominal nerve plexus

abdominal pregnancy

abdominales

abdominalia

abdominalian

abdominally

abdomino

abdominoanterior

abdominocentesis

abdominocystic

abdominogenital

abdominohysterectomy

abdominoposterior

<hr> معنی : معاینه شکم <hr> معانی دیگر : معاینه شکم

معنی : معاینه شکم معانی دیگر : معاینه شکم

abdominoscopy

abdominothoracic

<hr> معنی : شکم گنده، دارای شکم بزرگ <hr> معانی دیگر : دارای شک م بزرگ، شکم گنده

معنی : شکم گنده، دارای شکم بزرگ معانی دیگر : دارای شک م بزرگ، شکم گنده

abdominous

abdominousness

abdominovaginal

abdominovesical

abduced

abducens

abducens muscle

<hr> (عضله) دور کننده، ورا برنده، ازمرکزدورکننده طب مبعد

(عضله) دور کننده، ورا برنده، ازمرکزدورکننده طب مبعد

abducent

abducentes

abduces

abducing

<hr> معنی : ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردن <hr> معانی دیگر : آدم ربایی کردن، آدم دزدیدن، (زیست شناسی) از محور بدن دور کردن، ورا بردن، جدا کردن، دزدیدن شخص، ازمرکز بدن دور کردن طب

معنی : ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردن معانی دیگر : آدم ربایی کردن، آدم دزدیدن، (زیست شناسی) از محور بدن دور کردن، ورا بردن، جدا کردن، دزدیدن شخص، ازمرکز بدن دور کردن طب

abduct

abducting

<hr> معنی : ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاسی، قیاس <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) دور سازی از محور بدن، ورابری، آدم ربایی، آدم دزدی، عمل ربودن زن و بچه و غیره، طب دوری از مرکز بدن

معنی : ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاسی، قیاس معانی دیگر : (زیست شناسی) دور سازی از محور بدن، ورابری، آدم ربایی، آدم دزدی، عمل ربودن زن و بچه و غیره، طب دوری از مرکز بدن

abduction

abductions

<hr> معنی : عضله دور کننده، دور کننده، ادم ربا، ادم دزد <hr> معانی دیگر : طب عضله دور کننده

معنی : عضله دور کننده، دور کننده، ادم ربا، ادم دزد معانی دیگر : طب عضله دور کننده

abductor

abductor muscle

abductores

abductors

abducts

abdul-aziz

abdul-hamid ii

abdul-medjid or abdul-mejid

<hr> عمود بر درازای کشتی، عمود بر درازای کشتی واقع در وسط و پهلوی کشتی

عمود بر درازای کشتی، عمود بر درازای کشتی واقع در وسط و پهلوی کشتی

abeam

abear

<hr> معنی : ابجدخوان، ابجداموز، مبتدی، ابتدایی، مبادی <hr> معانی دیگر : ابجدآموز، نوآموز، تازه کار، اولیه، آغازین

معنی : ابجدخوان، ابجداموز، مبتدی، ابتدایی، مبادی معانی دیگر : ابجدآموز، نوآموز، تازه کار، اولیه، آغازین

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی