انگلیسی به فارسی

bedimming

bedimple

bedimpled

bedimples

bedimplies

bedimpling

bedin

bedip

bedirt

bedirter

bedirtied

bedirties

bedirty

bedirtying

bedismal

bedivere

<hr> معنی : از روی جلفی اراستن، زرق و برق دار کردن <hr> معانی دیگر : (چشم ها و دید) تار کردن، تاریک کردن، مبهم کردن، (نادر) به طور جلف و زننده لباس پوشیدن یا تزیین کردن

معنی : از روی جلفی اراستن، زرق و برق دار کردن معانی دیگر : (چشم ها و دید) تار کردن، تاریک کردن، مبهم کردن، (نادر) به طور جلف و زننده لباس پوشیدن یا تزیین کردن

bedizen

<hr> (verb transitive) از روی جلفی آراستن، زرق و برقدار کردن

(verb transitive) از روی جلفی آراستن، زرق و برقدار کردن

bedizened

bedizening

bedizens

<hr> معنی : تیمارستان، دیوانه <hr> معانی دیگر : (نادر) به طور جلف و زننده لباس پوشیدن یا تزیین کردن، سر و صدا و درهم برهمی، محشر، غلغله، (با b بزرگ) نام یکی از دیوانه خانه های قدیم لندن (نام کامل آن: st. mary of bethlehem)، (قدیمی) بیمارستان روانی، وابسته به دیوانه ها یا دیوانه خانه

معنی : تیمارستان، دیوانه معانی دیگر : (نادر) به طور جلف و زننده لباس پوشیدن یا تزیین کردن، سر و صدا و درهم برهمی، محشر، غلغله، (با b بزرگ) نام یکی از دیوانه خانه های قدیم لندن (نام کامل آن: st. mary of bethlehem)، (قدیمی) بیمارستان روانی، وابسته به دیوانه ها یا دیوانه خانه

bedlam

bedlamer

bedlamic

bedlamise

bedlamised

bedlamising

bedlamism

<hr> معنی : شخص دیوانه، ساکن تیمارستان <hr> معانی دیگر : سر و صدا و درهم برهمی، محشر، غلغله، (با b بزرگ) نام یکی از دیوانه خانه های قدیم لندن (نام کامل آن: st. mary of bethlehem)، (قدیمی) بیمارستان روانی، (قدیمی) دیوانه

معنی : شخص دیوانه، ساکن تیمارستان معانی دیگر : سر و صدا و درهم برهمی، محشر، غلغله، (با b بزرگ) نام یکی از دیوانه خانه های قدیم لندن (نام کامل آن: st. mary of bethlehem)، (قدیمی) بیمارستان روانی، (قدیمی) دیوانه

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی