انگلیسی به فارسی

decamped

decamping

<hr> معنی : کوچ، هزیمت <hr> معانی دیگر : کوچ، هزیمت

معنی : کوچ، هزیمت معانی دیگر : کوچ، هزیمت

decampment

decamps

decan

<hr> وابسته به رئیس دانشکده و مقام او (رجوع شود به: dean و deanery)

وابسته به رئیس دانشکده و مقام او (رجوع شود به: dean و deanery)

decanal

decanally

decanate

decancellate

decancellated

decancellating

decandria

decane

decanery

decangular

decani

decanically

decannulation

decanoic acid

decanol

decanonize

decanormal

decanoyl

<hr> معنی : ریختن، سرازیر کردن، اهسته خالی کردن، ظرف بظرف کردن <hr> معانی دیگر : (شراب و سرکه و غیره که درب دارند) از خمره یا خم به تنگ یا بطری ریختن، از بطری در ساغر ریختن، ریختن (آهسته به طوری که ته نشین شراب یا سرکه و غیره تکان نخورد)، ریختن شراب از تنگ و غیره

معنی : ریختن، سرازیر کردن، اهسته خالی کردن، ظرف بظرف کردن معانی دیگر : (شراب و سرکه و غیره که درب دارند) از خمره یا خم به تنگ یا بطری ریختن، از بطری در ساغر ریختن، ریختن (آهسته به طوری که ته نشین شراب یا سرکه و غیره تکان نخورد)، ریختن شراب از تنگ و غیره

decant

decantate

decantation

decanted

<hr> معنی : تنگ <hr> معانی دیگر : کوزه ی در دار

معنی : تنگ معانی دیگر : کوزه ی در دار

decanter

decanters

decantherous

decanting

decantist

decants

decap

decapetalous

decaphyllous

decapitable

decapitalization

decapitalize

<hr> معنی : سر بریدن، گردن زدن، سر از تن جدا کردن <hr> معانی دیگر : سر بریدن، سر از تن جدا کردن، گردن زدن

معنی : سر بریدن، گردن زدن، سر از تن جدا کردن معانی دیگر : سر بریدن، سر از تن جدا کردن، گردن زدن

decapitate

decapitated

decapitates

decapitating

decapitation

decapitations

<hr> معنی : ده پا <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) ده پا (هریک از سخت پوستان راسته ی decapoda یا ده پایان مانند خرچنگ و میگو)، خرچنگ ده پا

معنی : ده پا معانی دیگر : (جانورشناسی) ده پا (هریک از سخت پوستان راسته ی decapoda یا ده پایان مانند خرچنگ و میگو)، خرچنگ ده پا

decapod

decapod crustacean

decapoda

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی