انگلیسی به فارسی

enchelycephali

encheson

enchesoun

enchest

<hr> (خوراک پزی مکزیکی) انچیلادا (نان پیچیده دور گوشت با سس فلفل دار)، کیک ذرت محتوی گوشت و گوجه فرهنگی وادویه

(خوراک پزی مکزیکی) انچیلادا (نان پیچیده دور گوشت با سس فلفل دار)، کیک ذرت محتوی گوشت و گوجه فرهنگی وادویه

enchilada

enchiladas

<hr> معنی : رساله، کتاب کوچک <hr> معانی دیگر : (نادر) کتاب راهنما، کتاب مبانی

معنی : رساله، کتاب کوچک معانی دیگر : (نادر) کتاب راهنما، کتاب مبانی

enchiridion

enchiriridia

enchodontid

enchodontidae

enchodus

<hr> (پزشکی) غده غضروفی (خوش خیم)

(پزشکی) غده غضروفی (خوش خیم)

enchondroma

enchondromas

enchondromata

enchondromatous

enchondrosis

enchorial

enchoric

enchurch

enchylematous

enchyma

enchytrae

enchytraeidae

enchytraeus

enciente

encina

encinal

encinas

encincture

encinctured

encincturing

encinder

encinillo

<hr> معنی : سری کردن، برمز نوشتن، رمز نوشتن، با رمز درامیختن <hr> معانی دیگر : (پیام و غیره را به صورت رمز درآوردن) رمزی کردن

معنی : سری کردن، برمز نوشتن، رمز نوشتن، با رمز درامیختن معانی دیگر : (پیام و غیره را به صورت رمز درآوردن) رمزی کردن

encipher

enciphered

encipherer

enciphering

encipherment

encipherments

<hr> معنی : در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن <hr> معانی دیگر : محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن

معنی : در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن معانی دیگر : محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن

encircle

encircled

<hr> عمل احاطه علوم نظامى : احاطه دورانى، احاطه کردن

عمل احاطه علوم نظامى : احاطه دورانى، احاطه کردن

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی