انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : بنابر این، پس <hr> معانی دیگر : (لاتین) بنابراین، لذا، از این روی

معنی : بنابر این، پس معانی دیگر : (لاتین) بنابراین، لذا، از این روی

ergo

<hr> (شیمی - داروسازی) ویتامین d2، ارگوکلسی فرول (c28h43oh)

(شیمی - داروسازی) ویتامین d2، ارگوکلسی فرول (c28h43oh)

ergocalciferol

ergodic

ergodicity

<hr> (زیست شناسی) کارنگار، دستگاه سنجش قدرت کار عضلانی

(زیست شناسی) کارنگار، دستگاه سنجش قدرت کار عضلانی

ergograph

ergographic

ergoism

ergology

<hr> (زیست شناسی) کارسنج، نیروسنج، کارسنج، ارگ سنج

(زیست شناسی) کارسنج، نیروسنج، کارسنج، ارگ سنج

ergometer

ergometric

ergometrine

ergon

ergonomic

ergonomically

<hr> (زیست شناسی - مکانیک - علم تلفیق کار و شرایط کار با ویژگی ها و نیازهای انسانی) کارپژوهی

(زیست شناسی - مکانیک - علم تلفیق کار و شرایط کار با ویژگی ها و نیازهای انسانی) کارپژوهی

ergonomics

ergonomist

<hr> (داروسازی) ارگونوین (c19h23n3o2)

(داروسازی) ارگونوین (c19h23n3o2)

ergonovine

ergophile

ergophobia

ergophobic

ergostat

ergosterin

<hr> (داروساز) ارگوسترول (c28h43oh)

(داروساز) ارگوسترول (c28h43oh)

ergosterol

<hr> معنی : ارجوت <hr> معانی دیگر : (کشاورزی)، سیخک (توده ی سفت شده ی قارچ انگلی به ویژه قارچ های جنس claviceps که آفت چاودار و سایر غلاتند)، بیماری چاودار، (داروسازی) ارگوت (دارویی که از توده های سفت شده ی این قارچ ها به دست می آید و در امراض زنانه کاربرد دارد)، سگاله، مر­

معنی : ارجوت معانی دیگر : (کشاورزی)، سیخک (توده ی سفت شده ی قارچ انگلی به ویژه قارچ های جنس claviceps که آفت چاودار و سایر غلاتند)، بیماری چاودار، (داروسازی) ارگوت (دارویی که از توده های سفت شده ی این قارچ ها به دست می آید و در امراض زنانه کاربرد دارد)، سگاله، مر­

ergot

<hr> (داروسازی) ارگوتامین (c33h35o5n5)

(داروسازی) ارگوتامین (c33h35o5n5)

ergotamine

ergoted

ergotin

ergotine

<hr> معنی : مباحثهمنطقی، مسمومیت حاصله از خوردن سگاله <hr> معانی دیگر : (پزشکی - مسمومیت در اثر خوردن ارگوت ergot) ارگوتیزم، ارگوت زدگی، مر­ قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله

معنی : مباحثهمنطقی، مسمومیت حاصله از خوردن سگاله معانی دیگر : (پزشکی - مسمومیت در اثر خوردن ارگوت ergot) ارگوتیزم، ارگوت زدگی، مر­ قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله

ergotism

ergotist

ergotization

ergotized

ergotizing

ergotoxin

ergotropic

ergotropism

ergots

ergs

ergusia

eria

<hr> اسم خاص مذکر (erik هم می نویسند) (مونث آن: erika و erica)، خون بهای ایرلندی درتاریخ

اسم خاص مذکر (erik هم می نویسند) (مونث آن: erika و erica)، خون بهای ایرلندی درتاریخ

eric

eric the red

<hr> معنی : جاروب، خلنگ، بته ابو حدار <hr> معانی دیگر : اسم خاص مونث (erika هم می نویسند)

معنی : جاروب، خلنگ، بته ابو حدار معانی دیگر : اسم خاص مونث (erika هم می نویسند)

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی