انگلیسی به فارسی

heroizing

herola

heromonger

<hr> معنی : حواصیل، ماهیخوار، ماهی خوار <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) حواصیل (انواع پرندگان به ویژه از تیره ی ardeinae که گردن و پای دراز دارند و در ساحل رودها و مرداب ها زیست می کنند)، حواصیل درنا، غمخورک، هرون (ریاضی دان یونانی)

معنی : حواصیل، ماهیخوار، ماهی خوار معانی دیگر : (جانور شناسی) حواصیل (انواع پرندگان به ویژه از تیره ی ardeinae که گردن و پای دراز دارند و در ساحل رودها و مرداب ها زیست می کنند)، حواصیل درنا، غمخورک، هرون (ریاضی دان یونانی)

heron

heron's bill

heronbill

heronite

heronries

<hr> معنی : پرورشگاه مرغ ماهیخوار، دسته ماهیخواران <hr> معانی دیگر : پرورشگاه پرندگان پادراز (مانند حواصیل و درنا و غیره)، پرورشگاه مره ماهیخوار

معنی : پرورشگاه مرغ ماهیخوار، دسته ماهیخواران معانی دیگر : پرورشگاه پرندگان پادراز (مانند حواصیل و درنا و غیره)، پرورشگاه مره ماهیخوار

heronry

herons

heronsbill

heronsew

heroogony

heroology

herophile

herophilist

heros

heroworshipper

<hr> (پزشکی) تبخال، هرپیز (انواع بیمارهای ویروسی و تاول زای پوست)، دانه، تبخال، قوبا

(پزشکی) تبخال، هرپیز (انواع بیمارهای ویروسی و تاول زای پوست)، دانه، تبخال، قوبا

herpes

herpes encephalitis

herpes genitalis

herpes labialis

<hr> معنی : تب خال، بیماری تب خال <hr> معانی دیگر : (پزشکی) تبخال ساده (گونه ی اول آن: type one تبخال لب و دهان است - گونه ی دوم آن: type two تبخال اندام تناسلی است)، طب تب خال

معنی : تب خال، بیماری تب خال معانی دیگر : (پزشکی) تبخال ساده (گونه ی اول آن: type one تبخال لب و دهان است - گونه ی دوم آن: type two تبخال اندام تناسلی است)، طب تب خال

herpes simplex

herpes simplex 1

herpes simplex 2

herpes simplex encephalitis

herpes varicella zoster

herpes varicella zoster virus

herpes virus

<hr> (پزشکی) زونا (بیماری ویروسی اعصاب - shingles هم می گویند)، طب زونا

(پزشکی) زونا (بیماری ویروسی اعصاب - shingles هم می گویند)، طب زونا

herpes zoster

herpes zoster virus

herpeses

herpestine

herpesvirus

herpet

<hr> بتوری، تبخالی، دچارقوباء یاتبخال

بتوری، تبخالی، دچارقوباء یاتبخال

herpetic

herpetiform

herpetism

herpetography

herpetologic

<hr> وابسته بخزنده شناسى

herpetological

herpetologically

<hr> معنی : متخصص خزنده شناسی <hr> معانی دیگر : متخصص خزنده شناسی

معنی : متخصص خزنده شناسی معانی دیگر : متخصص خزنده شناسی

herpetologist

<hr> معنی : خزنده شناسی <hr> معانی دیگر : (بخشی از جانور شناسی که با حشرات و دوزیستان سر و کار دارد) خزنده شناسی، قسمتی از جانور شناسی که درباره خزندگان وذوحیاتین بحک میکند

معنی : خزنده شناسی معانی دیگر : (بخشی از جانور شناسی که با حشرات و دوزیستان سر و کار دارد) خزنده شناسی، قسمتی از جانور شناسی که درباره خزندگان وذوحیاتین بحک میکند

واژه های حرف "h" - انگلیسی به فارسی