انگلیسی به فارسی

jumps

jumpscrape

jumpseed

jumpsome

jumpstart

<hr> روپوش (ویژه ی تکاوران و مکانیک ها و چتربازان و غیره که شلوار و بالاتنه ی آن یک تکه است)

روپوش (ویژه ی تکاوران و مکانیک ها و چتربازان و غیره که شلوار و بالاتنه ی آن یک تکه است)

jumpsuit

<hr> معنی : متلاطم <hr> معانی دیگر : جهنده، جهشگر، ورجه کننده، عصبانی، غلغلکی، بیقرار، حساس، بیقرار کننده، هیجان اور

معنی : متلاطم معانی دیگر : جهنده، جهشگر، ورجه کننده، عصبانی، غلغلکی، بیقرار، حساس، بیقرار کننده، هیجان اور

jumpy

<hr> مخفف:، ژوئن، مخفف: ژوئن مخفف: صغیر، کهتر

مخفف:، ژوئن، مخفف: ژوئن مخفف: صغیر، کهتر

<hr> مخفف: پیوندگاه، محل تلاقی، برخوردگاه

مخفف: پیوندگاه، محل تلاقی، برخوردگاه

junc

juncaceous

juncaginaceae

juncaginaceous

juncagineous

juncat

junciform

juncite

<hr> معنی : سهره امریکای شمالی، زرد وره <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) جونکو (جنس junco از تیره ی emberizidae - از پرندگان مهاجر امریکای شمالی)، ش سهره امریکای شمالی

معنی : سهره امریکای شمالی، زرد وره معانی دیگر : (جانورشناسی) جونکو (جنس junco از تیره ی emberizidae - از پرندگان مهاجر امریکای شمالی)، ش سهره امریکای شمالی

junco

juncoides

juncos

<hr> معنی : اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه <hr> معانی دیگر : پیوند، جفت شدگی، همبست، پیوندگاه، محل اتصال، محل برخورد (دو راه یا راه آهن و غیره)، محل تقاطع، بندگاه، دوراهی، چندراهی، ـ راهی

معنی : اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه معانی دیگر : پیوند، جفت شدگی، همبست، پیوندگاه، محل اتصال، محل برخورد (دو راه یا راه آهن و غیره)، محل تقاطع، بندگاه، دوراهی، چندراهی، ـ راهی

junction

junction barrier

junction rectifier

junction transistor

junctional

junctions

junctly

junctor

junctural

<hr> معنی : اتصال، خط اتصال، الحاق، پیوستگی، مفصل، ربط، درزگاه <hr> معانی دیگر : پیوند، هم بست، جفت شدگی، برهه (از زمان)، مقطع زمانی، زمانگاه، بحران، سیج گاه (نقطه ی حساس زمانی در رشد یا تکوین چیزی)، (زبان شناسی) درنگ، مکث، فاصله، محل اتصال (دو استخوان و غیره)، بند، بندگاه، شکافچه، شکافگاه، وضعیت

معنی : اتصال، خط اتصال، الحاق، پیوستگی، مفصل، ربط، درزگاه معانی دیگر : پیوند، هم بست، جفت شدگی، برهه (از زمان)، مقطع زمانی، زمانگاه، بحران، سیج گاه (نقطه ی حساس زمانی در رشد یا تکوین چیزی)، (زبان شناسی) درنگ، مکث، فاصله، محل اتصال (دو استخوان و غیره)، بند، بندگاه، شکافچه، شکافگاه، وضعیت

juncture

junctures

juncus

jundie

jundied

jundies

jundy

jundying

<hr> معنی : ژوئن، ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی <hr> معانی دیگر : ماه ژوئن، جون (ششمین ماه سال که 30 روز دارد) (مخفف: je و j و jun)

معنی : ژوئن، ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی معانی دیگر : ماه ژوئن، جون (ششمین ماه سال که 30 روز دارد) (مخفف: je و j و jun)

june

june bug

juneating

<hr> شهر جونو (پایتخت آلاسکا)

شهر جونو (پایتخت آلاسکا)

juneau

<hr> (گیاه شناسی) زالزالک وحشی (گیاهان جنس amelanchier از خانواده ی rose که گل های سفید می دهند)

(گیاه شناسی) زالزالک وحشی (گیاهان جنس amelanchier از خانواده ی rose که گل های سفید می دهند)

واژه های حرف "j" - انگلیسی به فارسی