انگلیسی به فارسی

magnetist

<hr> معنی : اهن مغناطیسی، کلوخه طبیعی اهن <hr> معانی دیگر : ماگنتیت (اکسید آهن به فرمول fe3o4 که نوعی سنگ آهن سیاه است و اگر خاصیت مغناطیسی داشته باشد به آن می گویند: lodestone)، کلوخه طبیعی اهن بفرمول fe3o4

معنی : اهن مغناطیسی، کلوخه طبیعی اهن معانی دیگر : ماگنتیت (اکسید آهن به فرمول fe3o4 که نوعی سنگ آهن سیاه است و اگر خاصیت مغناطیسی داشته باشد به آن می گویند: lodestone)، کلوخه طبیعی اهن بفرمول fe3o4

magnetite

magnetitic

magnetizability

magnetizable

<hr> معنی : مغناطیسی کردن <hr> معانی دیگر : مغناطیسی کردن

معنی : مغناطیسی کردن معانی دیگر : مغناطیسی کردن

magnetization

<hr> معنی : کشیدن، اهن ربا کردن <hr> معانی دیگر : مغناطیس کردن، آهن ربا کردن، کشندا کردن یا شدن، برکشند شدن یا کردن، مجذوب کردن، شیفته کردن، (قدیمی) رجوع شود به: hypnotize، مغناطیسی کردن، شیفتن

معنی : کشیدن، اهن ربا کردن معانی دیگر : مغناطیس کردن، آهن ربا کردن، کشندا کردن یا شدن، برکشند شدن یا کردن، مجذوب کردن، شیفته کردن، (قدیمی) رجوع شود به: hypnotize، مغناطیسی کردن، شیفتن

magnetize

<hr> معنی : مغناطیسی، مغناطیسی شده <hr> معانی دیگر : مغناطیسی، مغناطیسی شده

معنی : مغناطیسی، مغناطیسی شده معانی دیگر : مغناطیسی، مغناطیسی شده

magnetized

magnetizer

magnetizers

magnetizes

<hr> نیروی مغناطیسی کننده

magnetizing force

<hr> معنی : مغناطیس، ماگنتو، دارای مغناطیس <hr> معانی دیگر : آهن ربای دائمی، (اتومبیل) دینام، دینامو، پیشوند:، خاصیت آهن ربایی، نیروی مغناطیسی [magnetometer]، پیشوند دارای مغناطیس

معنی : مغناطیس، ماگنتو، دارای مغناطیس معانی دیگر : آهن ربای دائمی، (اتومبیل) دینام، دینامو، پیشوند:، خاصیت آهن ربایی، نیروی مغناطیسی [magnetometer]، پیشوند دارای مغناطیس

magneto

magneto-

magnetobell

magnetochemical

magnetochemistry

magnetod

magnetodynamo

<hr> برق القایی، الکترومغناطیس، الکترومغناطیسی، مربوط به الکتریسیته القایی

برق القایی، الکترومغناطیس، الکترومغناطیسی، مربوط به الکتریسیته القایی

magnetoelectric

magnetoelectric machine

magnetoelectrical

magnetoelectricity

magnetofluiddynamic

magnetofluiddynamics

magnetofluidmechanic

magnetogenerator

magnetogram

magnetograph

magnetohydrodynamic

<hr> (با فعل مفرد - علمی که با رابطه ی میدان مغناطیسی و آبگونه ی رسانا سروکار دارد) آب پویا شناسی مغناطیسی

(با فعل مفرد - علمی که با رابطه ی میدان مغناطیسی و آبگونه ی رسانا سروکار دارد) آب پویا شناسی مغناطیسی

magnetohydrodynamics

magnetolysis

magnetomachine

<hr> (دستگاه سنجش نیروی مغناطیسی به ویژه نیروی جاذبه ی کره ی زمین) کشندا سنج، جاذبه سنج، مغناطیس سنج، آلت اندازه گیری نیروی مغناطیسی

(دستگاه سنجش نیروی مغناطیسی به ویژه نیروی جاذبه ی کره ی زمین) کشندا سنج، جاذبه سنج، مغناطیس سنج، آلت اندازه گیری نیروی مغناطیسی

magnetometer

magnetometrical

magnetometrically

magnetometry

<hr> کشندازا، نیروی مولد جریان مغناطیسی، نیروی محرکه ی مغناطیسی

کشندازا، نیروی مولد جریان مغناطیسی، نیروی محرکه ی مغناطیسی

magnetomotive

magnetomotive force

magnetomotor

<hr> (واحد سنجش گشتاور مغناطیسی) ماگنتون

(واحد سنجش گشتاور مغناطیسی) ماگنتون

magneton

magnetooptical

magnetooptics

<hr> (مرز خارجی کشنداکره که میدان جاذبه ی کره ی زمین یا اجرام سماوی را از فضای میان ستاره ای مجزا می کند) کشندا مرز، مرز مغناطیسی

(مرز خارجی کشنداکره که میدان جاذبه ی کره ی زمین یا اجرام سماوی را از فضای میان ستاره ای مجزا می کند) کشندا مرز، مرز مغناطیسی

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی