انگلیسی به فارسی

<hr> هدایت کننده به محل تجمع علوم نظامى : جمع اورى کننده یکان

هدایت کننده به محل تجمع علوم نظامى : جمع اورى کننده یکان

marshaller

<hr> جمع اورى کردن، تجمع علوم نظامى : جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکى

جمع اورى کردن، تجمع علوم نظامى : جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکى

marshalling

marshalls

marshalment

marshals

marshalsea

marshalship

marshberry

marshbuck

marshes

marshfire

marshflower

marshier

marshiest

marshiness

marshite

<hr> سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش آبگاه

سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش آبگاه

marshland

marshlands

marshlike

<hr> معنی : گل ختمی، نوعی شیرینی خمیر مانند <hr> معانی دیگر : (شیرینی پزی) خمیر شیرین (دارای شکر و نشاسته و عصاره ی ذرت و ژلاتین) که معمولا در پیک نیک ها روی آتش کباب می کنند، مارشمالو، (گیاه شناسی) ختمی مردابی، خطمی (althaea officinalis)، انجل، یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند

معنی : گل ختمی، نوعی شیرینی خمیر مانند معانی دیگر : (شیرینی پزی) خمیر شیرین (دارای شکر و نشاسته و عصاره ی ذرت و ژلاتین) که معمولا در پیک نیک ها روی آتش کباب می کنند، مارشمالو، (گیاه شناسی) ختمی مردابی، خطمی (althaea officinalis)، انجل، یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند

marshmallow

marshmallow fluff

marshmallows

marshmallowy

marshs

marshwort

<hr> معنی : باتلاقی <hr> معانی دیگر : مردابی، تالابی، مرطوب و نرم، مرداب مانند

معنی : باتلاقی معانی دیگر : مردابی، تالابی، مرطوب و نرم، مرداب مانند

marshy

marsilea

marsileaceous

marsipobranch

marsipobranchiata

marsipobranchiate

marsoon

marspiter

marssonia

marssonina

marston

marsupia

<hr> معنی : جانور کیسه دار <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) وابسته به کیسه داران، کیسه دار

معنی : جانور کیسه دار معانی دیگر : (جانورشناسی) وابسته به کیسه داران، کیسه دار

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی