انگلیسی به فارسی

orientite

orientization

orientize

oriently

orients

<hr> معنی : روزنه، سوراخ <hr> معانی دیگر : دهانه، مخرج، فم، پاچنگ، استیم، گشودگاه

معنی : روزنه، سوراخ معانی دیگر : دهانه، مخرج، فم، پاچنگ، استیم، گشودگاه

orifice

orificial

<hr> معنی : درفش، پرچم، چیز برجسته، شعله زرین، قوت قلب <hr> معانی دیگر : شعله زرین، قوت قلب، چیز برجسته، پرچم، درفش

معنی : درفش، پرچم، چیز برجسته، شعله زرین، قوت قلب معانی دیگر : شعله زرین، قوت قلب، چیز برجسته، پرچم، درفش

oriflamme

oriform

<hr> مخفف:، سرچشمه، اصلی، مخفف: سرچشمه مخفف: اصلی مخفف: در اصل

مخفف:، سرچشمه، اصلی، مخفف: سرچشمه مخفف: اصلی مخفف: در اصل

orig

<hr> (هنر ژاپنی ساختن گل و حیوانات کاغذی) اریگامی

(هنر ژاپنی ساختن گل و حیوانات کاغذی) اریگامی

origami

origamis

<hr> اویشن، اویشن شیرازی، گلپر

اویشن، اویشن شیرازی، گلپر

origan

<hr> oregano گ، پونه کوهی vulgare

origanum

origany

origenian

origenic

origenical

origenism

origenist

origenistic

origenize

<hr> معنی : سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد <hr> معانی دیگر : سرآغاز، منشا، زایه، فرآوش، رستگاه، تبار، نژاد، علت، ریشه، (کالبدشناسی - یکی از دو انتهای عضله که به استخوان وصل بوده و از دیگری کم تحرک تر است) بستگاه

معنی : سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد معانی دیگر : سرآغاز، منشا، زایه، فرآوش، رستگاه، تبار، نژاد، علت، ریشه، (کالبدشناسی - یکی از دو انتهای عضله که به استخوان وصل بوده و از دیگری کم تحرک تر است) بستگاه

origin

originable

<hr> معنی : منبع، سر چشمه، عین، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر، اصلی، اصل، اصیل <hr> معانی دیگر : نخستین، آغازین، اولیه، تازه، نوین، نوآیند، ابتکارآمیز، مبتکرانه، نوآور، خلاق، با تبار، (قدیمی) آدم عجیب و غریب، آدم خل

معنی : منبع، سر چشمه، عین، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر، اصلی، اصل، اصیل معانی دیگر : نخستین، آغازین، اولیه، تازه، نوین، نوآیند، ابتکارآمیز، مبتکرانه، نوآور، خلاق، با تبار، (قدیمی) آدم عجیب و غریب، آدم خل

original

original language

<hr> گناه آدم و حوا، نخستین گناه ادم ابوالبشر

گناه آدم و حوا، نخستین گناه ادم ابوالبشر

original sin

originalist

originalities

<hr> معنی : ابتکار، غرابت، اصالت <hr> معانی دیگر : نوآوری، خلاقیت، تازه یابی

معنی : ابتکار، غرابت، اصالت معانی دیگر : نوآوری، خلاقیت، تازه یابی

originality

<hr> در آغاز، در اصل، در ابتدا، اصلا، اسلا، از اصل، در آغاز کار، بطور بکر یا تازه

در آغاز، در اصل، در ابتدا، اصلا، اسلا، از اصل، در آغاز کار، بطور بکر یا تازه

originally

originals

originant

originarily

originary

<hr> معنی : موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن <hr> معانی دیگر : آغاز شدن، رستیدن، به وجود آوردن، خلق کردن، کشف کردن، ابداع کردن

معنی : موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن معانی دیگر : آغاز شدن، رستیدن، به وجود آوردن، خلق کردن، کشف کردن، ابداع کردن

originate

originate in

originated

originates

originating

<hr> معنی : منشاء <hr> معانی دیگر : احداث، ایجاد، ابتکار، اصل

معنی : منشاء معانی دیگر : احداث، ایجاد، ابتکار، اصل

origination

origination fee

<hr> معنی : مبتکر <hr> معانی دیگر : ایجاد کننده، پدیدآورنده، بنیاد گذارنده، موسس، منبع اصلی

معنی : مبتکر معانی دیگر : ایجاد کننده، پدیدآورنده، بنیاد گذارنده، موسس، منبع اصلی

originative

originatively

<hr> معنی : سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر <hr> معانی دیگر : مبتکر، موسس، بنیانگذار

معنی : سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر معانی دیگر : مبتکر، موسس، بنیانگذار

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی