انگلیسی به فارسی

origins

orignal

orihon

orihyperbola

orillion

orillon

orinasal

orinasality

orinasally

orinasals

<hr> (جانورشناسی)، مرغ انجیرخوار (تیره ی oriolidae به ویژه oriolus oriolus)، پری شاهر&nbsp; طلایی، مره انجیر خوار

(جانورشناسی)، مرغ انجیرخوار (تیره ی oriolidae به ویژه oriolus oriolus)، پری شاهر طلایی، مره انجیر خوار

oriole

orioles

oriolidae

<hr> معنی : شکارچی ماهر، منظومه جبار یا النسق <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) اریون (شکارچی جوانی که توسط دیانا کشته شد)

معنی : شکارچی ماهر، منظومه جبار یا النسق معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) اریون (شکارچی جوانی که توسط دیانا کشته شد)

orion

oriskanian

orismologic

orismological

<hr> معنی : نیایش، دعا، تضرع <hr> معانی دیگر : (ادبی) دعا، استغاثه، ستایش

معنی : نیایش، دعا، تضرع معانی دیگر : (ادبی) دعا، استغاثه، ستایش

orison

orisphere

oriya

orkey

<hr> آبخست های ارکنی (در شمال اسکاتلند)

آبخست های ارکنی (در شمال اسکاتلند)

orkney islands

orkney lslands

orlage

orlando

<hr> (نشان های اشرافی) مرز یا حاشیه ی سپر

(نشان های اشرافی) مرز یا حاشیه ی سپر

orle

orlean

orleanism

orleanistic

orles

orleways

orlewise

<hr> (نام بازرگانی الیاف مصنوعی مشابه به نایلون) ارلن

(نام بازرگانی الیاف مصنوعی مشابه به نایلون) ارلن

orlon

<hr> (نادر - در کشتی هایی که متجاوز از سه عرشه دارند) عرشه ی زیرین

(نادر - در کشتی هایی که متجاوز از سه عرشه دارند) عرشه ی زیرین

orlop

orlop deck

orlops

orlos

orly

orléans

<hr> (انگلیسی - محلی) رجوع شود به: abalone، یکجور نرم تن یک دریچه ای که آنرا میخورند

(انگلیسی - محلی) رجوع شود به: abalone، یکجور نرم تن یک دریچه ای که آنرا میخورند

ormer

ormers

<hr> معنی : مفرغ زرنما، برنز طلایی <hr> معانی دیگر : طلای مصنوعی، طلای بدلی، مفره زرنما

معنی : مفرغ زرنما، برنز طلایی معانی دیگر : طلای مصنوعی، طلای بدلی، مفره زرنما

ormolu

ormolus

<hr> (فارسی) تنگه ی هرمز (strait of hormuz هم می نویسند)

(فارسی) تنگه ی هرمز (strait of hormuz هم می نویسند)

ormuz

ormuzine

orna

<hr> معنی : زینت، ارایش، پیرایه، زیور، تزئین کردن، اراستن <hr> معانی دیگر : زیب، آذین، تزیین، آرایه، پیرایش، فرآویز، (شخص) مایه ی افتخار، تاج سر، ستاره ی درخشان، پیراستن، آذین بستن، تزیین کردن، ظاهر توخالی، زرق و برق گول زننده، (موسیقی) رنگ ثانوی

معنی : زینت، ارایش، پیرایه، زیور، تزئین کردن، اراستن معانی دیگر : زیب، آذین، تزیین، آرایه، پیرایش، فرآویز، (شخص) مایه ی افتخار، تاج سر، ستاره ی درخشان، پیراستن، آذین بستن، تزیین کردن، ظاهر توخالی، زرق و برق گول زننده، (موسیقی) رنگ ثانوی

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی