انگلیسی به فارسی

outbursts

outbustle

outbustling

outbuy

outbuzz

outby

outbye

outcall

outcame

outcant

outcapered

outcapering

outcapers

outcarol

outcaroled

outcaroling

outcarry

outcase

<hr> معنی : دربدر، منفور، مطرود، رانده <hr> معانی دیگر : رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده

معنی : دربدر، منفور، مطرود، رانده معانی دیگر : رانده شده، دور افکنده، واخورده، وازده، شخص یا چیز وازده یا دور انداخته شده

outcast

<hr> معنی : شخص خارج از مذهب، مطرود <hr> معانی دیگر : (هندوستان) آدم مطرود طبقه ی اجتماعی خود، آدم بی کس و کار، هندوستان شخص خارج از مذهب

معنی : شخص خارج از مذهب، مطرود معانی دیگر : (هندوستان) آدم مطرود طبقه ی اجتماعی خود، آدم بی کس و کار، هندوستان شخص خارج از مذهب

outcaste

outcasted

outcasting

outcastness

outcatch

outcatching

outcavil

outcaviling

outcavilled

outcept

outchamber

outcharm

outcharming

outcharms

outchase

outchased

outchasing

outchatter

outcheated

outcheating

outcheats

outchid

outchidden

outchides

outchiding

outcities

outcity

outclamor

<hr> معنی : برتری داشتن بر <hr> معانی دیگر : (به مقدار زیاد) بهتر بودن (از)، ارجح بودن، چربیدن، تفوق داشتن، پیشی گرفتن، دارای مقام بلندتری بودن از، از حیک مرتبه و طبقه برتری داشتن بر

معنی : برتری داشتن بر معانی دیگر : (به مقدار زیاد) بهتر بودن (از)، ارجح بودن، چربیدن، تفوق داشتن، پیشی گرفتن، دارای مقام بلندتری بودن از، از حیک مرتبه و طبقه برتری داشتن بر

outclass

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی