انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : از دورترین نقطه خارج، از اقصی نقطه <hr> معانی دیگر : برونین، در دوردست ترین جا، در بعیدترین محل، دورترین

معنی : از دورترین نقطه خارج، از اقصی نقطه معانی دیگر : برونین، در دوردست ترین جا، در بعیدترین محل، دورترین

outermost

outerness

outers

<hr> پالتو، بارانی، روپوش، جامه ی برونی، لباس رویی

پالتو، بارانی، روپوش، جامه ی برونی، لباس رویی

outerwear

outeye

outeyed

outfable

outfabled

outfabling

<hr> (با نگاه یا اخم و غیره) از روبردن، شرم زده کردن، خجل کردن، کنف کردن، کسی را از رو بدر کردن، پر رویی کردن

(با نگاه یا اخم و غیره) از روبردن، شرم زده کردن، خجل کردن، کنف کردن، کسی را از رو بدر کردن، پر رویی کردن

outface

outfaced

outfacing

<hr> معنی : دهانه، ریزشگاه، محل تلاقی دوابریز <hr> معانی دیگر : برون ریز، (فاضلاب و غیره) مخرج، (رود) مصب، برون ریزگاه

معنی : دهانه، ریزشگاه، محل تلاقی دوابریز معانی دیگر : برون ریز، (فاضلاب و غیره) مخرج، (رود) مصب، برون ریزگاه

outfall

outfalls

outfame

outfamed

outfangthief

outfast

outfasted

outfasting

outfasts

outfawn

outfawned

outfawning

outfeast

outfeasted

outfeasts

outfeat

outfed

outfeed

outfeeding

outfeel

outfeeling

outfeels

outfelt

outfence

outfenced

outferret

outfiction

<hr> معنی : مزرعه دور افتاده، قسمت خارجی میدان، بیرون از محیط <hr> معانی دیگر : زمین های بیرونی، دشت های اطراف (چیزی)، برون زمین

معنی : مزرعه دور افتاده، قسمت خارجی میدان، بیرون از محیط معانی دیگر : زمین های بیرونی، دشت های اطراف (چیزی)، برون زمین

outfield

outfielded

<hr> (امریکا - بیس بال) بازیکن بخش برونی میدان

(امریکا - بیس بال) بازیکن بخش برونی میدان

outfielder

outfielders

outfielding

outfields

outfieldsman

outfieldsmen

<hr> معنی : پیروز شدن، از میدان در کردن <hr> معانی دیگر : پیروز شدن، از میدان در کردن

معنی : پیروز شدن، از میدان در کردن معانی دیگر : پیروز شدن، از میدان در کردن

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی