انگلیسی به فارسی

reboation

rebob

reboil

reboiled

reboiling

reboils

reboisement

rebolera

rebolt

rebone

rebook

<hr> (کامپیوتر) ریبوت کردن، دوباره راه انداختن

(کامپیوتر) ریبوت کردن، دوباره راه انداختن

reboot

rebooted

rebooting

reboots

rebop

rebops

<hr> نوجان، باززاده، احیا شده، حیات تازه یافته، تولد تازه یافته، تغییر حالت روحانی یافته

نوجان، باززاده، احیا شده، حیات تازه یافته، تولد تازه یافته، تغییر حالت روحانی یافته

reborn

reborrow

rebosa

reboso

rebote

rebottle

reboulia

rebounce

<hr> <b>معنی</b> : واکنش، اعاده، دارای قوه ارتجاعی، پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن <hr> <b>معانی دیگر</b> : (مثل گوی که به زمین بخورد) پس جهیدن، ورجهیدن، ورجستن، سبستن، کمانه کردن، (صدا) طنین افکن شدن، طنین انداختن، پژواک کردن، واتابیدن، احیا شدن، نوجان شدن، قوت گرفتن، جان گرفتن، پس جهش، ورجهش، عکس العمل، واکنش 5 - (بسکتبال) خوردن توپ به حلقه یا تخته و پس جهیدن آن، (در هوا گرفتن این توپ) ریباند، پسگیر، ریباند کردن، پسگیر کردن، برگرداندن

معنی : واکنش، اعاده، دارای قوه ارتجاعی، پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن معانی دیگر : (مثل گوی که به زمین بخورد) پس جهیدن، ورجهیدن، ورجستن، سبستن، کمانه کردن، (صدا) طنین افکن شدن، طنین انداختن، پژواک کردن، واتابیدن، احیا شدن، نوجان شدن، قوت گرفتن، جان گ

rebound

rebound tenderness

reboundable

rebounded

rebounder

rebounding

reboundingness

rebounds

rebourbonize

reboxetine

<hr> (اسپانیا و امریکای لاتین) روسری بلند (زنانه)

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی