عربی به فارسی

ارْتَکَبَ اّحتیالاً

ارکع

<hr> مترادف اریکه : اورنگ، تخت، سریر، عرش، کرسی <hr> برابر پارسی : اورنگ، تخت، تخت فرمانروایی

مترادف اریکه : اورنگ، تخت، سریر، عرش، کرسی برابر پارسی : اورنگ، تخت، تخت فرمانروایی

اریکه

ازاحه

<hr> مترادف ازاله : پاک سازی، تراشیدن، زایل، زدایش، زدودن، محو، نابود، نیست

مترادف ازاله : پاک سازی، تراشیدن، زایل، زدایش، زدودن، محو، نابود، نیست

ازاله

ازح

ازحف

<hr> مترادف ازدحام : اجتماع، جمعیت، جنجال، شلوغ، شلوغی، نفوس، شورش، غوغا، هجوم، هنگامه <hr> متضاد ازدحام : خلوت <hr> برابر پارسی : انبوه، انبوهی، هنگامه

مترادف ازدحام : اجتماع، جمعیت، جنجال، شلوغ، شلوغی، نفوس، شورش، غوغا، هجوم، هنگامه متضاد ازدحام : خلوت برابر پارسی : انبوه، انبوهی، هنگامه

ازدحام

ازدراء

ازدهار

ازدهر

ازدواجیه

ازرع

ازرق

ازعاج

ازعج

ازعم

ازفر

<hr> مترادف ازل : بی آغاز، سرمدی، همیشگی <hr> متضاد ازل : ابد <hr> برابر پارسی : دیرینگی، بی آغاز، همیشگی، اَسَر، اسر

مترادف ازل : بی آغاز، سرمدی، همیشگی متضاد ازل : ابد برابر پارسی : دیرینگی، بی آغاز، همیشگی، اَسَر، اسر

ازل

ازمه

ازمیل

ازن

ازیز

اساءه

اساءه الفهم

<hr> مترادف اساس : اصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد <hr> برابر پارسی : پایه، بنیاد، پایه‎ها، پی، زیرساخت، شالوده

مترادف اساس : اصل، بن، بنیان، بنیاد، پایه، پی، زمینه، شالوده، قاعده، کنه، ماخذ، مبنا، محور، مناط، نهاد برابر پارسی : پایه، بنیاد، پایه‎ها، پی، زیرساخت، شالوده

اساس

<hr> مترادف اساسا : ازاصل، ازبن، ازبیخ، ازپایه، اصلاً، بطورکلی، قطعاً، کلاً، هرگز <hr> برابر پارسی : از بن، از پایه، از ریشه

مترادف اساسا : ازاصل، ازبن، ازبیخ، ازپایه، اصلاً، بطورکلی، قطعاً، کلاً، هرگز برابر پارسی : از بن، از پایه، از ریشه

واژه های حرف "ا" - عربی به فارسی