عربی به فارسی

روبارب

روبیان

روتین

روث

روج

<hr> مترادف روح : جان، روان، امر، وحی، فرشته، ملک، صفا <hr> متضاد روح : جسد، جسم، کالبد <hr> برابر پارسی : روان، روان، جان، فروهر

مترادف روح : جان، روان، امر، وحی، فرشته، ملک، صفا متضاد روح : جسد، جسم، کالبد برابر پارسی : روان، روان، جان، فروهر

روح

روح معنویه

روحانیه

<hr> مترادف روحی : روحانی، معنوی، روانی <hr> متضاد روحی : مادی <hr> برابر پارسی : روانی، مینوی

مترادف روحی : روحانی، معنوی، روانی متضاد روحی : مادی برابر پارسی : روانی، مینوی

روحی

روسی

روضه الاطفال

روع

رولیه

روماتزم

رومانسی

رومانسیه

رومانی

رووس اصابع القدم

<hr> مترادف رویه : پهنه، سطح، سطحه | رفتار، روش، سیرت، اسلوب، روند، شیوه، نهج، رسم، وضع

مترادف رویه : پهنه، سطح، سطحه | رفتار، روش، سیرت، اسلوب، روند، شیوه، نهج، رسم، وضع

رویه

رَفَضَ أن یبدی أی تَعلیق علی

رکاب

رکب

رکبه

رکبی

رکض

رکله

رکن اساسی

رکوب

<hr> مترادف رکود : ایستایی، بی حرکتی، توقف، خمودی، سکون، کسادی، وقفه <hr> متضاد رکود : رونق <hr> برابر پارسی : ایستا، بازایستایی، درجازدن

مترادف رکود : ایستایی، بی حرکتی، توقف، خمودی، سکون، کسادی، وقفه متضاد رکود : رونق برابر پارسی : ایستا، بازایستایی، درجازدن

رکود

<hr> برابر پارسی : پانگون، خم شدن

برابر پارسی : پانگون، خم شدن

رکوع

ری

ریاح موسمیه

ریاسه

ریاسه الدیر

ریاضه

ریاضه الیخوه

<hr> برابر پارسی : انگارش، رایش، رایشگری، رایگری

برابر پارسی : انگارش، رایش، رایشگری، رایگری

ریاضی

<hr> برابر پارسی : رایشگری

ریاضیات

ریت

<hr> مترادف ریح : باد، دم، نسیم، نفخ، بو، رایحه، تیز

مترادف ریح : باد، دم، نسیم، نفخ، بو، رایحه، تیز

ریح

ریحان

<hr> مترادف ریشه : اصل، بن، بنیاد، بیخ، پایه، رگه، جذر، رادیکال

مترادف ریشه : اصل، بن، بنیاد، بیخ، پایه، رگه، جذر، رادیکال

واژه های حرف "ر" - عربی به فارسی